نویسنده : تحریریه معماری آرل
تاریخ : سه شنبه , ۱۳۹۷/۱۲/۰۷ ۱۴:۳۲
تحریریه معماری آرل
قدرت میتواند پشت دوربینهای خبری و برنامههای اصطلاحا اجتماعی پنهان شود؛ میتواند پشت تابلوهای نقاشی و بنرهای شهری، پشت آکانتهای توییتری، پشت موسیقی و حتی پشت ادبیات مخفی شود؛ اما پشت یک چیز نمیتواند پنهان شود: فضا.لایههای فضا را کنار بزنید به لایههای اجتماعی که آن را ساخته است میرسید. اجتماعی که شهر را متناسب با نظمِ اجتماعی و سیاسی خود شکل داده، و شهری که به رفتارهای این اجتماع جهت میدهد. یک شهر نمیتواند ساختار متفاوتی از آنچه عمیقا در بطن قدرت قرار دارد، باشد، چرا که اگر هرطور دیگری شود، نتیجهای مخالف آنچه قدرت میخواهد، پدید میآورد. چنین است که بتن و فولاد هیچگاه از مشت سیاست خارج نشده است. فرم فضا به رفتارهایی که میتوانند در آن فضا رخ دهند، شکل میدهد و اگر فضایی منشا رفتارهایی ناموافق باشد، نظام سیاسی غالب، فضا را تغییر خواهد داد.
با این حساب، این سوال شاید برای شما پیش آید، که «آیا میتوانیم انتظار دموکراسی و رفتار دموکراتیک از فضاهای شهری تهران داشته باشیم؟».
از نظر تاریخی، در فلات ایران تا پیش از دورهی مشروطه، هیچگاه دموکراسی معنایی نداشت و تجربه نشده بود. نبودن فضایی برای تحقق آن و البته تفکری که آن فضا را بهوجود آورد، به این معنی بود که در ایران هیچگاه فضایی دموکراتیک وجود نداشته است. این بدان معنی نیست که ما امروزه هم نمیتوانیم –و نباید- دربارهی فضای دموکراتیک صحبت کنیم. اگر میتوانیم از غرب ابزار حمل و نقل وارد کنیم، اگر میتوانیم از ابزار رسانهای آنها استفاده کنیم، چرا از ابزار شهری آنها برای تحقق دموکراسی بهره نگیریم؟
سیاست از نظر ارسطو به قوهی ذهنیای برای تصمیمگیری به نفع عموم، اطلاق میشود. آن تصمیمگیریهایی که کمک میکند افراد در کنار زندگی کنند. از این نظر سیاست (politike) در شهر (Polis) معنا پیدا میکند. شهر یا پولیس فضایی برای همه است، فضایی بین افراد و گروهها تا در کنار یکدیگر زندگی کنند، زندگی نه کنار آمدن و نه تحمل کردن. زندگی در کنار یکدیگر و رسیدن به توافق بر سر چگونگی ادارهی اجتماع، فعالیتی بیدردسر و بیمنازعه نیست، بنابراین فضاهای عمومی با ویژگیهایی چون درگیری، جدل، جنجال، کنکاش، سازش، حق، تعادل و عدالت شناخته میشوند.
در این درگیریهاست که توافق جمعی و در نتیجه دموکراسی بهدست میآید. دموکراسیای که اینجا مد نظر دارم، در معنای پراگماتیکِ آن است، یعنی «عدالت»، محورِ اجتماع شود و افراد به این باور برسند که برای مشروعیت بخشیدن به سیاستِ اجتماعی هیچ چیزی فراتر از مقبولیت آن در میان افراد نیاز ندارند. اینچنین منازعهای که نه چون مبارزهای فیزیکی برای نابودی طرف مقابل، بلکه فرصتی برای فراهم آوردنِ موقعیتی برای رشد جمعی، در یونان استاسیس (Stasis) خوانده میشد.
استاسیس به منازعهای گفته میشود در میان اقارب، حال این اقارب میتوانند خانواده باشند، یا افراد یک قوم، یا ساکنان یک شهر، یا شهروندان یک کشور؛ خلاصه هر گروهی با منافع و اهداف مشترک. اما این منازعه استاسیس تنها تا جایی پیش میرود که گناهکار مجبور به اجرای عدالت شود، برخلاف مبارزه که افراد بهدنبال نابودی دیگری هستند. درواقع در استاسیس دیگریای وجود ندارد، بلکه فضایی است برای سازش و مصالحه و اجرای عدالت در یک گروه. همچنین در معنایی دیگر، استاسیس را باید چون توقفی میان دو حرکت درک کرد. جایی که موجود (خواه انسان، اجتماع و غیره) خود را با تغییراتِ محیط، تنظیم میکند. این توقف به انسان اجازهی خلاقیت و تولید بیشتر در ادامهی راه را میدهد: حرکت، توقف، حرکت.
هنگامی که سقراط دربارهی تغییر نظام سیاسی از حکومت اشراف (Aristocracy) به حکومت اغنیا (Timocracy) توضیح میدهد، بر اهمیت استاسیس بهعنوان مرحلهای که انسان در آن خلق و ابداع میکند، تاکید میکند. بازتاب این استاسیس در کالبد شهر را میتوان در میداین یونانی دید که محلی برای تجمع، آن هم از نوع سیاسی و نه فقط تجاری است، برخلاف بازار که در مرکز شهر ایرانی قرار دارد، اما مناسبات آن سیاسی نیست. این فضای درنگ به انسان امکان بازتاب و مداقه میدهد. این توقف البته در میان حرکت معنادار میشود، چنان که استاسیس باید به نفع جنبش، پایان یابد، یا به عبارتی به سازش، سازگاری و عدالت منجر شود. بدون مکث، بدون ایست، بدون درنگ، زندگی انسان در یک مسیر تعیین شده، انرژی خود را از دست میدهد، و به ورطهی نابودی میرود. استاسیس با حرکت و توقف معنی پیدا میکند، از این نظر مسیر لازمهی استاسیس است. بنابراین اگر در فضای شهری بهدنبال ایجاد استاسیس و در نتیجه دموکراسی باشیم، به ناچار باید مسیرهایی بهوجود آوریم که از الگوی حرکت، توقف، حرکت پیروی کنند.
لازمهی دیگر، و البته بدیهی یک فضای دموکراتیک آن است که در دستان شهروندان پیاده باشد. تا بهحال چندجا دیدهاید ملت با ماشینهایشان تغییری ایجاد کنند؟ دموکراسی با حضور مردم رخ میدهد، پس فضا باید بتواند دربرگیرندهی مردم باشد. ماشین و قطار و اتوبوس هیچ احساسی نسبت سازمان سیاسی کشور ندارند، این مردم هستند که باید در صحنه حضور پیدا کنند. تسخیر فضا به نفع عوامل دیگری چون بزرگراهها، پلها، و خالی کردن عرصه از آدمها بیانگر تمایزی است که ارسطو میان سیاست و اقتصاد قائل میشود. ارسطو مرز دقیقی میان فضای سیاسی و فضای اقتصادی ترسیم میکند. برخلاف تعریف سیاست که پیشتر از ارسطو آوردم، عامل اقتصادی به نفع عموم عمل نمیکند، بلکه سود خود را در نظر دارد. از همین نظر، عرصهی سیاسی فضای عمومی است اما فضای اقتصادی به فضای خصوصی خانه تعلق دارد. کشیده شدن تمایلات اقتصادی به عرصهی عمومی، فضای سیاسی را به نفع فضای اقتصادی از بین میبرد و شهری را بهوجود میآورد که تماما در جهت تولیدِ اقتصادی. اینچنین شهری را آرِلی در کتاب خود «اوربان شدن » مینامد. او در کتاب خود در بررسی تمایز پولیس، اورب، و سیویتاس ، اوربان را شکلِ مادی شهر میداند که تحت نیروهای اقتصادی بهوجود آمده است و تلاش دارد تمام منطقهی تحت سلطهی خود را اوربان کند. در شهرهای رومی اوربان برای گسترش تولید و امپراطوری، توسعه و تسری مییابد، اما همزمان با آن برای حفظ نقش سیاسی شهروندان، سیویتاس نیز گسترش مییابد. این سیویتاس (مشابه پولیس) است که امکان شهروندی و عاملیت سیاسی به ساکنین شهر میبخشد. شهری که تنها براساس مناسبات اقتصادی بزرگ شود، کالبدی مادی بیروح و بینقش خواهد شد.
فاصله نکتهی مهم دیگر، و شاید مهمترین نکته، در عدالت فضایی و در نتیجه اجتماعی است. بدون دسترسی سریع به یک فضا، آن فضا چگونه میتواند عمومی و دموکراتیک باشد؟ اگر یک فضای باز در مجاورت یک دسته از شهروندان باشد، این شهورندان با افراد دیگری که در شهر زندگی میکنند هیچگاه وارد مکالمه نخواهند شد. شکل نگرفتن دیالوگ بین اقشار مختلف شهر، امکانِ تحقق دموکراسی را کمتر میکند. اگر قرار است به نفع جمعی، تصمیمی گرفته شود، اما قسمت بزرگی از آن جمع در فضای تصمیمگیری حضور نداشته باشند، چطور میتوان تصمیم بهتری گرفت؟ شبکههای اجتماعی فاصلهی اقشار را میتواند به حداقل برساند، اما شبکههای اجتماعی به چند دلیل جایگزین مناسبی برای فضای فیزیکیِ عمومی نیستند:
- اول آنکه آنها مطابق میل صاحبان خود رفتار میکنند، برخلاف فضای عمومی که تنها بهدنبال حق عمومی است؛
- دوم آنکه اساسا فضای عمومی نیستند، چراکه در فضای عمومی هیچکس در امان از دیگری نیست، همه در کنار هم برای هم و دربرابر هم قرار دارند، فضای اجتماعی اما متعلق یک گروه کوچکتر با اشتراکات بیشتر و در نتیجه تمایلات شخصیتر هستند؛
- سوم آنکه در نهایت این حضور فیزیکی است که باعث تغییر میشود، نه اینکه فشار رسانهای ابزارهای شبکههای اجتماعی را بخواهم هیچ بدانم، اما چیزی بیشتر از حضور فیزیکی منجر به تغییر نمیشود.
اینکه برای فضای دموکراتیک ویژگیهای فُرمال برشماریم در ذات دموکراسی تناقض بهوجود میآورد : اگر باور به این داریم که اساس حقیقت چیزی جز توافق شهروندان یک اجتماع نیست، پس هر ویژگیای برای فضای دموکراتیک برشماریم، خود جای مناقشه دارد، و هر تصمیم معمارانهای برای یک فضا گرفته شود، از آن جهت که واجد ارزشگذاری است، نمیتواند دموکراتیک باشد؛ چراکه فضای دموکراتیک باید عاری از ارزشگذاری باشد. اما پیش از آنکه از بهوجود آوردن فضای دموکراتیک ناامید شویم، باید بدانیم که ارزش اجتماعی ما همانا دموکراسی است. آن شیوهای از سیاست و قانون که سالهاست امتحان خود را پس داده و شاید مشکلات فراوانِ خاصِ خود را دارد، اما چنان که چرچیل گفت «دموکراسی بدترین نوع دولت است، بهجز بقیهی آنها [انواع دولتها]». دموکراسی و امکانِ گفتگو شاید خود را در نهایت بکُشد، اما فعلا مشکل ما این نیست. فضای دموکراتیک باید فضایی برای جدل و گفتگو باشد، جایی عمومی، جایی نزدیک، محل ایست، محل عبور، جایی باز با حداقل موانع اما با تقسیمات خُرد برای تشکیل گروههای جدل، فضایی دربرگیرنده، فضایی نامترقبه و منعطف؛ فضای دموکراتیک باید جایی باشد که «من چنان دربرابر دیگران دیده شوم، که دیگران دربرابر من دیده میشوند».
تحریریه معماری آرل
نویسنده : مسعود تقوی
منابع :
- Aureli, P. V. (2011). The Possibility of An Absolute Architecture. Cambridge: MIT Press.
- Bismarck, P. L. (2014, February). Architecture and the Aestheticization of Politics. Retrieved January 15, 2019, from Places Journal: https://placesjournal.org/article/architecture-and-the-aestheticization-of-politics
- Blokker, P. (2008). The Democratic Turn: Democracy Between Closure and Indeterminacy. Lo Squaderno, 7-10.
- Oosterman, A. (2018). Access for All. Volume, 53, Editorial.
- Rivière, S. (2017). Stasis: Charging the Space of Change. Footprint, 79-94.
- Rorty, R. (1998). Objectivity, relativism, and truth. Cambridge: Cambridge University Press.
- Scott, C. E. (2008). The Betrayal of Democratic Space. The Journal of Speculative Philosophy, 300-307.
مطالب مشابه
X
همراه معماری آرل باشید