من بخشی از آخرین نسل از دانشجویان معماری هستم که از کامپیوتر استفاده نکردم (درباره اوایل دهه 1990 صحبت میکنم؛ برق، تلویزیونهای رنگی، موشک وجود داشتند، فقط رندر وجود نداشت). در سال آخر در دانشگاه، درباره محاسبهی مدت زمان به طول انجامیدن اتمام کار پروژهی پایانامهی خود اشتباه کردم. با فرا رسیدن ضربالاجل، فهمیدم که انطباق با ارائههای دانشجویان خود دیگر دیر شده است. در آن زمان، زاها حدید و نقاشیهای سبک ساختارشکن وی، سبک خود را برای تصویر معماری برپا کرد. این کار به معنی این بود که بسیاری از پروژههای دانشجویان به صورت نقاشیهای روغنی بر روی بوم انجام میشد.
من که همزمان را از دست داده بودم و هم گزینههای چندانی پیش رو نداشتم، به آموزشهای ابتدائی خود برگشتم و طرح را با کار سیاه و سفید تمی ترسیم کردم. نگران بودم. پنج سال آموزش در ترسیمات ساده (خستهکننده) جلوه یافته بودند، به جای اینکه چیزی بسیار پر زرق و برق باشد. در پایان، دیگر مسئلهی خاصی نبود؛ در طول بررسی پروژهی من توسط داوران، آنها درباره معماری بحث کردند و نه طریقهی ارائهی من. این کار یک تفاوت ظریف بود که باعث شد من سالها قدردان آن باشم.
من بهگونهای فارغالتحصیل شدم که دریافتم مهارتهای ارائهی من غیر مرتبط هستند. این حرفه و شغل در طول دوران پس از فارغالتحصیلی من تغییر کرده بود و کارمندان مورد نیاز باید دارای مهارت رندر میبودند و نه مهارت ترسیم.
من که بیکار بودم و گزینههای چندانی نداشتم، یک واحد درسی CAD را گذراندم. با شگفتی تمام، من عاشق بصری سازی شدم. در طی چند سال، شرکت کوچکی داشتم که برای معماران کار رندر را انجام میداد و به حد کافی خوششانس بودم تا مجموعهای از جوایز را برنده شوم. این میتوانست شغل من باشد، اما میخواستم که یک معمار شوم، بنابراین به صورت تمام وقت به این حرفه بازگشتم.
یک دهه گذشت و من شروع به اجرای پروژهها و ارائهها کردم. در آن زمان رندر کردن یک ابزار جالب تلقی میشد و مشتریها تصاویر رندر شده را تنها به عنوان یک تصویر قبول داشتند و نه به عنوان واقعیت. به هر حال با گذشت سالها متوجه یک تغییر شدم. مشتریان جوانتر هر چه کمتر از تصاویر گرافیکی تحت تأثیر قرار میگرفتند. به طور همزمان، هزینههای رندر کاهش یافت. چیزی که زمانی مختص شرکتهای اروپایی متخصص بود، اکنون به چالشی در گروههای ارزانتر و سریعتر و گروههای بصری سازی ناپخته، تبدیل شده بود. به تدریج تعداد رندرهای مورد نیاز برای یک ارائه افزایش یافت و کیفیت آنها افت پیدا کرد و مشتریان از این روش خسته شدند.
به جای، مشاهدهی یک تصویر به عنوان نمایشی از یک طرح، آنها این تصویر را به عنوان واقعیتی از طرح مشاهده میکردند. به عبارت دیگر، مشتریان فرض کردند که تصویر در حقیقت چیزی است که آنها در واقعیت به آن خواهند رسید، حتی اگر این تصویر در مراحل ایده میبود. من ارائههای بسیاری را مشاهده کردم که با بحث درباره دستگیرههای در و الگوهای سنگی از مسیر خارج شدند؛ آیتمهایی که رندر بیش از حد کار شده بر روی آنها در حالت تصادفی برای برآورده کردن مهلت زمانی، انتخاب میشدند.
این امر برای من در طی یک رقابت طراحی بینالمللی به نقطهی اوج خود رسید. بهترین شرکتها در جهان دعوت شده بودند و هر یک بهترین رندر کنندهها را استخدام کرده بودند. پس از شش ماه کار و میلیونها دلار هزینه، مشتری نتوانست برندهای را انتخاب کند.
"همهچیز شبیه هم بود"، وی پس از آخرین ارائه این جمله را بر زبان آورد. او راست میگفت. زمانی که تمامی رندرها در معرض نمایش قرار گرفتند، زیبا، خلاقانه، واقعی و خستهکننده دیده میشدند.
اکنون زمان برای چیز جدیدی بود. من به صورت روزانه شروع به ترسیم کردم. بیست سال از دانشگاه گذشته بود و نتایج اولیه افتضاح بودند، اما دست از کار نکشیدم. پس از یک سال، از نقاشی در ارائههای خود استفاده کردم. در ابتدا، برخی از مشتریان گیج شده بودند، اما با گذشت زمان، این کار را دوست داشتند و سپس عاشق این روش شدند.
چرا؟ به همین دلیل، ترسیم با دست در هنگامی که من دانشجو بودم، به کار آمده بود: ترسیمات خطوط واضح باعث میشدند تا مشتری درباره طرح فکر کند و نه درباره تصویر.
رندرهای کامپیوتری تأثیر خود را از دست داده بودند. این تصاویر چیز جدیدی ارائه نمیکردند و بیش از حد از آنها استفاده شده بود. به محض اینکه یک مشتری خسته شود، شما آن را از دست میدهید.
سه سال قبل برای تولید تصاویر ترسیم شده با دست برای خود شروع به کار کردم. در ابتدا، توسط معماران استخدام میشدم، اما حالت مشتری اکنون به شرکتها و کمپانیهای تبلیغاتی همچون اپل، گوگل و Lyft گسترش یافته است. هر یک دارای مشترکاتی هستند: آنها درک میکنند که ارتباطات هدفدار، هدف اصلی ارائهها هستند.
ترسیمات دستی امروزی، همان تأثیر رندر را در بیست سال قبل دارند؛ این روش تازه و جدید است. اکنون زمان آن است تا دوباره نحوهی برقراری ارتباط با مشتری فکر کنیم؛ ما باید به آنها کمک کنیم تا درک بکنند که ما داریم چه کاری را انجام میدهیم و نباید تلاش کنیم که یک داستان افسانهای را به آنها بفروشیم.
ترسیمات دستی بیننده را بلافاصله و به صورت مستقیم درگیر کار میکنند، و مستقیماً قابل درک و منحصربهفرد بوده و اجازه میدهد تا کار، به تنهایی خود را ابراز کند. آیا زمان آن نرسیده است تا شما خود را از همه جدا کنید؟
تحریریه معماری آرل
منبع : in-praise-of-drawing
مطالب مشابه
همراه معماری آرل باشید