این مساله همواره از دیر باز وجود داشته است؛ این که پوشش بخشهایی از نمای خارجی ساختمان ها که با مصالحی تزئینی، نفیس و خاص ساخته می شود، با بخش هایی که بدون پوشش تزئینی رها می شوند همواره نوعی تضاد به همراه داشته است. شاید در معماری معاصر جهان برای این مشکل به نوع دیگری برنامه ریزی می شده؛ در طراحی شهرسازی دقیق، قسمت های بین دو بنا - که باعث دیده شدن بخش های بین دو نما می شود- به هم متصل می شود و در نتیجه چنین فضاهایی به چشم نمی خورد.
در جاهایی هم که این فضاها دیده می شوند، شاید بتوان معمارها و سازنده ها را هدایت کرد که برای این بخش ها هم مصالح قابل قبولی را به کار ببرند، در نتیجه در مدتی که این فضاها خالی باقی مانده اند، به فضای شهری لطمه ای وارد نکنند.
ساختمان هایی را با مصالح جدید در کنار هم می بینیم و یک مرتبه بخش رها شده آن با تزئینی از روستا همراه می شود. این امر قطعا یکپارچگی ساخت و معماری یک شهر را به کلی مختل می کند. وقتی معماری ونیز را نگاه می کنید یک معماری یکپارچه را می بینید، به طوریک ه هر بنا با بنای مجاورش همخوانی دارد و همه شان از قرن هفدهم به این طرف محافظت شده اند.
در تهران، در همان قسمت هایی که در گذشته کار شده، ملاحظه میکنید که نقاشیها بر اساس یک طراحی مشخص و متناسب صورت نگرفته است؛ صورت شهید یا شخصیتهای مهم بعد از انقلاب یا نقاشیهای سادهای از پرندگان و خورشید و کارهایی که به آثار گرافیک یا تصویرسازی کتابهای کودک بسیار نزدیک است بر دیوارهای شهر پخش شده و در حقیقت هیچ معنای خاصی را دنبال نمی کنند و قادر هم نیستند معنای هم را کامل کنند.
در معماری شهر تهران سلیقه های اغلب ناهنجار و نپخته سازنده های بناها که اغلب به معمارها تحمیل می شود، نتیجه را به صورت طرح و نقشه ای در می آورد که معلوم نیست گروهی که در شهرداری قرار است میزان و معیار سلیقه باشند، کجا عمل می کنند؟ یا چرا اصلا عمل نمی کنند؟ و اگر عمل می کنند آیا این حداکثر سلیقه آنهاست؟ وقتی بناها با این صورت - با نماهای رومی و پوشش های عجیب و غریب که از انحطاط سلیقه عمومی خبر میدهد- طراحی و تصویب می شود، باقی قسمتها هم همین طور میشود که اشاره کردم و در نهایت صورت شهر به مجموعه عجیب و غریب و باورنکردنی از تنوعی که دلپذیر نیست و حاصل سلیقههای والا نیست، تبدیل می شود.
قاعدتا تنها مرجعی که وجود دارد و تنها سفارش دهنده، شهرداری و بخش زیباسازی شهر است. وقتی این سلیقه های گذرا، بناهای گلی و درهای چوبی و شکل ابتدایی و بدوی معماری روستایی - و نه معماری ملی و معماری تاریخی و حتی محلی- را سفارش میدهد و تایید می کند، آن وقت به نظر میرسد که هرگونه پیشنهادی بی حاصل خواهد بود!
اما در مورد لزوم پوشش برای دیوارهای عمومی شهر؛ نکته در جای درونی تری آشکار میشود. در بسیاری از بناهایی که در دهه50 تا 80 میلادی در دنیا ساخته شد و لوکوربوزیه و خیلی از معماران مهم طراحش بودند، این اعتقاد وجود داشت که بتن و مصالح اصلی به خودی خود می توانند زیبا باشند و احتیاجی به پوشش ندارند. در معماری قدیم ایران هم همین طور بود؛ در دورههای طولانی تاریخ معماری در ایران، خصوصا در دوره سلجوقی، خود آجر زیبا بود و آن را لزوما نمی پوشاندند. بعدها در قرن یازدهم هجری قمری بود که پوشش تمام کاشی - مثل مسجد امام در اصفهان- را نصب کردند که این پوشش هم البته پوشش زیبایی بود و در آن دوره لازم میدانستند. حالا در زمان ما اگر چنین پوششی - به صورت کاشی، نقاشی یا موزائیک و به هر شکل دیگر- از یک سلیقه والایی نیامده و گروهی نیستند که درباره آن تصمیم گیری کنند که طرحی که ارائه شده چه تاثیری دارد و از لحاظ زیبایی شناسی چه جایگاهی دارد، آن وقت در و دیوار تمام شهر - چه بخشهای رها شده ساختمان ها و چه زیر پل ها و ...- از مجموعه ای پوشیده میشوند که اگر نباشند بسیار بهتر است.
بنابراین مصالح اولیه -ب ه صورت سیمان یا آجر - می توانند بسیار دلپذیر و زیبا باشند. در بسیاری موارد ساختمان هایی می بینید که از آجر ساخته شده اند و پوشش دیگری بر آنها علاوه نمی شود؛ مثل بسیاری از ساختمان های شهر لندن در قرن نوزدهم که بخش عمدهای از ساختمان ها از آجر است و تنها ساختمان های رسمی را با سنگ پوشش می دادند، یا نماهای ساختمان ها در دوره سلجوقی و از این قبیل. ولی اگر بنا بر این باشد که پوششی برای دیوارها طراحی شود باید شکیل، هنرمندانه و هوشمندانه باشد تا چشم را آزرده نکند. اینها مجله نیستند که شما ورق بزنید و بعد به کنار بگذارید، اینها جلوی شما میایستند و شما در ندیدن آنها حق انتخاب ندارید. اینها خودشان را به بیننده تحمیل می کنند. یک نقاشی روی دیوار عظیمی با سی متر ارتفاع و ده متر عرض، خودش را در زندگی روزمره به بیننده تحمیل و بر چشم و ذهن او حکومت می کند. یک بادگیر و طاق نمای کاهگلی و گلدان شمعدانی شاید در ابعاد کوچک، روی کاغذ و برای کتاب قصه بچه ها دلپذیر باشد، ولی وقتی در این ابعاد عظیم، این ثبوت را به خود می گیرد که برای ماه ها می ماند و شما هر روز آن را می بینید، باید - چه در طراحی و چه در انتخاب- اثری اندیشیده شده باشد.
.jpg)
.jpg)


.jpg)
.jpg)
