نویسنده : تحریریه معماری آرل
تاریخ : سه شنبه , ۱۳۹۷/۱۰/۲۵ ۱۴:۳۰
تحریریه معماری آرل
خلاقیت خیلی خوب است، ولی دردسرش به مضراتش میچربد! برای همین کمتر مجالی برای آن مییابیم. در موسیقی و نقاشی و... خرج خلاقیت آنچنان کمرشکن نیست: فوقش سه چهار میلیون. ولی در معماری خرج خلاقیت میتواند میلیارد تومانی باشد! و البته چه بهتر: چقدر خلاقیت؟! گاهی باید در چارچوبهای تعریفشده آرام بگیریم. اما بدیاش اینجاست که هر چارچوبی روزی کهنه و پوسیده میشود و دیگر به نیازهای زمانه پاسخگو نیست. اگر خلاقیت خرج دارد، پس چگونه جامعه را راضی کنیم که آن را بپذیرد؟ چگونه بتوانیم تعادلی بین خلاقیت و چارچوبها بسازیم؟قضیه اصلا آسان نیست: ما در دانشکدههای معماری پر از ایدههای خلاقانهی بدردنخوریم و در محیطهای کاری سرشار از کار خشک و احمقانه. در دانشگاه خلاقیتی نمیکنیم که به کار آید و در کار کمتر فرصتی باقی است تا خلاقیت جدیدی بورزیم. مگر پول و کارفرما میگذارند؟ حلقهی اتصال کجاست؟ اصلاح دانشگاه میتوانست راهی برای واسطهیابی باشد. ما گفتیم کار چارچوبمند لازم داریم با خلاقیتهای انفجاری گاه و بیگاه؛ پس هرطور حساب کنیم خلاقیت بیمصرف دانشجویان در ساختن کانسپت با زباله چیزی جز وقت تلف کردن نیست. خلاقیت را اگر «ابتکار در حل یک مسالهی متعارف، یا ایجاد یک مسالهی جدید» بدانیم، پس آنچه دانشکدههای معماری حال حاضر درس میدهند به هیچ عنوان خلاقیت نیست. اصلاح نظام آموزش معماری کاملا لازم است؛ اما تا قبل از این اصلاح دست روی دست بگذاریم؟ کجا میتوان خلاقیت سازندهای را یافت که محیط کار راحت به کف نمیدهد؟
مسابقات معماری
یکی از اولین گریزگاههای دانشجویان معماری از «شبه خلاقیت» عقیم دانشگاه به سوی خلاقیت حل مسأله، مسابقات معماری است. در خارج از ایران هم چیز عجیبی نیست که یک شرکت معماری تازهکار برای اثبات توانایی خود به کارفرمایان، تن به مسابقه دهد و ره صدساله را یک شبه بپیماید؛ چرا جای دور برویم، بیارکه انگلس و گروه معماری BIG از همین قماش بودند! مسابقهی معماری جایی برای کسی است که نه در آشغالچسبانی دانشگاه جای خود را مییابد و نه در شررکتهای خشک و اتوکدکشی معماری. او میتواند ثابت کند که قدرت حل مسأله را دارد و میتواند خطر کند. مسابقه جاییست برای اینکه نه تشر استاد زبالهخواه بر سر دانشجو باشد و نه چوب سفت کارفرمای خسیس. از سوی دیگر، معمار در مسابقهی معماری مجبور میشود تن به قواعد یک مسألهی مشخص بدهد و یا مسألهای حسابشده بسازد. در مسابقات طراحی معماری حالت نخست رخ میدهد و در مسابقای مثل مسابقهی میرمیران ولی «قرار است» چیزی از جنس مورد دوم رخ دهد؛ اما آیا میدهد؟!اما آیا مسابقات معماری به همان خوبی و گلوبلبلی که اینجا تصویر کردم هستند؟ پاسخ یک «نه»ی بزرگ است! دلایل مبسوط این موضوع را میتوانید در متن «با این همه مسابقهی معماری چه کنیم؟» در همین وبسایت مطالعه کنید. امکان بررسی دقیق تمام کارهای ارسالشده به یک مسابقهی معماری هرگز نخواهد بود (مگر مسابقهای کمرونق باشد و یا پولی هنگفت از شرکتکنندهها طلب کرده باشد!). خیلی احتمال دارد که برندهی مسابقه از پیش معلوم باشد و یا تمام مسابقه تنها به هدف برندسازی شرکت برگزارکننده و استفاده از طراح مفت برگزار گردد! این مسائل شاید در ایران بیشتر از غرب باشد ولی فکر نکنید منحصر به اینجاست: در مسابقهی طراحی گنبد رایشتاگ هم شرکتی که طراحی شبه گنبدی داشت رد شد و شرکت فاستر با طرحی شبیه به چادر کششی برنده اعلام شد و پروژه را به او محول کردند، ولی بعد از او خواستند سقفی گنبدی طراحی کند! کسی هم جیکش از این کلاهبرداری درنیامد!
کارفرماهای پولدار
تصور ما از کارفرمای پولدار معمولا انسانی نه چندان خوشایند با شکمی گنده و علاقهی زایدالوصف به نمای رومی است. اما این تصور قدری بیانصافی است! واقعیت این است که کارفرمای پولدار فرصتی عالی برای هنرنمایی معمارانه است. پولدارهای نسل اول شاید زیاد خرج نکنند و به یک نمای رومی کفایت کنند، اما پولدارهای نسل دوم چشم و دل سیر هستند و حاضرند سر کیسه را شلتر بگیرند. اکثرشان شاید کیسه را صرفا خرج نمای رومی پرکارتر کنند (همانطور که اکثر مردم تصورشان از خوشبختی داشتن ماشین مازراتی و ویلای شمال است)؛ اما تعدادی از آنها لوکس بودن را در حمایت از هنر و کار آوانگارد و نو میبینند. کارفرمای پولدار به تغابنی اجازهی ژانگولر بازی در ساختمانهایش را میدهد، کارفرمای پولدار اجازهی آزمون و خطا را به دانشمیر میدهد و کارفرمای پولدار است که به میسوندرروهه اجازه می دهد خانهای تماما شیشهای برایش بسازد.ما معماران معمولا در دورهی کارشناسی یاد میگیریم در زمینی فراخ و آرمانی در جامعهای آرمانی طراحی کنیم! البته راهی اشتباه برای آموزش است، اما شاید بد نباشد با چنین شرایطی کارفرمایی پولدار پیدا کنیم که می تواند برای ایجاد این شرایط آرمانی پول خرج کند. اگر در پروژهی یک کارفرمای متوسطالحال اشتباهی کنی ممکن است تمام زندگی او را بر هم بریزی ولی چنین اشتباهی در پروژهی یک کارفرمای ثروتمند میتواند یک فرصت باشد. وانگهی. خلاقیت معماری روی برگهی کاغذ شاید آنچنان اعتباری نداشته باشد. ساختن فورانهای ذهنی معمار بر روی کاغذ را باید کسی بر عهده بگیرد! همهتان اسم «پیتر آیزنمن» و «فرانک گری» را شنیدهاید؛ اما کمتر اسم «لبس وودز» به گوشتان خورده. چرا؟ چون کمتر کارفرمایی تخیلات او را ساخت!
نمایشگاههای معماری
نمایشگاههای هر کالایی (چه صنعت فولاد باشد و چه کالای فرهنگی) چیزی شبیه یک فستیوال است. در این میان فرق فستیوالهای معماری با فستیوالهای سایر کالاها، این است که در بقیهی نمایشگاهها، شرکتکنندگان محصولات «ساختهشده» به نمایشگاه میآورند، ولی معماران باید کالای خود را در محل فستیوال از چند مدت قبلش بسازند! اینجا با تناقضی سازنده مواجهیم: معماری پرخرج است، اما فستیوال جایی برای نمایشگری و زرقوبرق است. و احمالا فلسفهی وجود این فستیوالها هم همین است: جایی برای اینکه معماران نفسی بکشند و به شیطنتهای خودشان بپردازند. در فستیوال معماری است که موشه سفدی پروژه مشهور هبیتت67 را میسازد، و گروه رائوملابوآر، معبد فوارهای را.دغدغههای این نمایشگاهها میتواند از فانتزی محض تا کاربردگرایی مطلق باشد، ولی همیشه کمی از سرخوشی و آزادی ذهن طراح در آن دیده خواهد شد. ورکشاپهای معماری را باید ذیل همین گروه طبقهبدی کرد؛ حتی آکادمیها و دانشکدههای معماری را. این محیطها را بخاطر حال نزار امروزشان نباید دستکم گرفت! کم پیش نیامده که گذرم به یک دانشکدهی معماری بیفتد و پلی مقوایی یا سازهای از خلال دندان در حیاط و روی تراسهایش ببینم.
شرکتهای خلاقه
اسم FabLab به گوشتان رسیده است؟ MakerSpace چطور؟ موسسات و شرکتهایی برای اینکه تعدادی جوان پرایده بدون دغدغههای مستقیم کاربردی، به آزمون و خطا بر سر ایدهشان بپردازند؛ اپها و ماکتهای نو بسازند، کدنویسی کنند و ببینند چه نوع ساختمانیهایی از دل این فناوریها و ابتکارات در میآید. روزگاری شرکتها فکر میکردند اسرا و بردگان بهتر از انسانهای آزاد کار میکنند؛ اما امروز اکثرشان به این اشتباه پی بردهاند. باز گذاشتن فکر طراح علیرغم هزینهی اولیهی سنگین میتواند نتایج بسیار پربازدهی داشته باشد. حتی سرمایهداری هم دارد به ارزش استراحت و فکر باز پی میبرد! حالا انقدر بازیگوشی،قدرتِ خود در ایدهپردازی را نشان داده و انسان جدید آنقدر به نوخواهی عادت کرده، که نه تنها در شرکتهای معماری اتاقهای کوچک فکر خلاق و آزاداندیشی وجود دارد، که شرکتهای خلاقهای برای همین امر اختصاص یافتهاند!یکی از توجیههای نهچندان خردمندانه در دفاع از بیحاصلی امروز دانشکدههای معماری این است: «شما در محیط کار فرصتی برای تفکر و آزاداندیشی نمییابید! امروز وقت بیدغدغه اندیشیدن است». البته که زنجیرهای ذهنی معماران بسیار خطرناک و فلجکننده است؛ ولی اشتباه است اگر گمان کنیم هنوز هم محیطهای کار مانند کارخانجات خشن قرن ۱۹ هستند. سرمایهداری بسیار منعطفتر از آن است که به اهمیت خلاقیت پی نبرد. امروز در ایران هم ثبت شرکتهای خلاقه شروع شده است. اگر ایدهای دارید بجنبید!
تحریریه معماری آرل
نویسنده: شهابالدین تصدیقی؛ دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات معماری ایران
منبع برای مطالعهی بیشتر:
کتاب معماری معاصر 1 معماری دهه 80 در جهان؛ تألیف منصور سپهری مقدم
مطالب مشابه
X
همراه معماری آرل باشید