۰۲۱-۲۲۹۰۱۹۰۵-۶

تاریخ سه شنبه , ۱۳۹۵/۰۳/۲۵ ۱۴:۰۸
اردوگاه مرگ آشویتس
گردآورنده: الهه کاشی
ژان فرانسوا لیوتار درباره مباحثه دوم از پست مدرن این گونه بیان می کند که: دومین معنای ضمنی اصطلاح "پست مدرن" که باید اعتراف کنم دست کم برخی سوء تفاهم های مرتبط با این معنا بر گردن من است.
ایده ی کلی این معنا ایده ای پیش پا افتاده است. می توان به تباه شدنِ اطمینان به ایده ی پیشرفت در طول دو سده ی اخیر اشاره کرد. این پیشرفتِ ممکن، محتمل و ضروری در این باور ریشه دارد که بسط و توسعه هنر، تکنولوژی دانش و آزادی در کل، برای بشریت سودمند خواهد بود. صدالبته پرسش آگاهی که قربانی حقیقی فقدان توسعه- برای فقرا، کارگران یا بی سوادان- بوده است، در طی قرن های نوزدهم و بیستم نیز به قوت خود باقی است. بر سر این مفهوم بحث ها و حتی جنگ هایی میان لیبرال ها، محافظه کاران و چپگراها بوده است، مفهومی که قرار است به رهایی انسان ها یاری رساند. با این حال همه ی جناح ها بر این باورند که اعمال، کشفیات و نهادها تا آن جا مشروعند که به رهایی انسان بیایند.
گذشت دو قرن، حساسیت ما را به نشانه هایی، که خلاف این را نشان می دهند، بیشتر کرده است.
لیبرالیسم سیاسی یا اقتصادی، و اشکال متنوع مارکسیسم، هیچ یک از سوءظن اعمال جنایت علیه نوع بشر مبرا نیستند. می توانیم اسامی خاص (اسامی مکان ها، انسان ها و تارخ ها)یی را ردیف کنیم که سوء ظن مذکور را تشریح کرده و تعمیق بخشد. من هم به پیروی از تئودور آدورنو، نام آشویتس را به کار می گیرم تا بی ربطی مصالح تجربی و وقایع تاریخ اخیر را به ادعای مدرنیته در کمک به نوع انسان برای رهایی آن، نشان دهم. چه نوع اندیشه ای قادر است که آشویتس را در نوعی روند کلی (چه تجربی چه نظری) به سوی رهایی جهان شمول رفع کند و استقلال بخشد. از این رو اندوهی در Zeitgeist(روح زمان) حاضر است. این اندوه ممکن است خود را به گرایش های واکنشی یا ارتجاعی، یا با رویای آرمان شهرها توضیح دهد، و هرگز قادر نیست جهت یابی تثبیتی ای را بیان کند که نظر گاهی جدید را ارائه می دهد.
توسعه ی علم و تکنولوژی به نوعی ابزار افزایش بیماری ها و رنج ها بدل شده است و نه ابزاری برای مبارزه با آن. دیگر نمی توان این توسعه را با نا قدیمیِ پیشرفت خواند. گویا این توسعه پاسخی به مطالبات برخاسته از نیاز بشری نیست، برعکس، انگار ذوات انسانی ( چه فردی چه اجتماعی) را عواقب همین توسعه ی، چه فکری چه مادی، متزلزل ساخته اند. به اعتقاد من، نوع بشر در وضعیت دنباله روی از فرایند انباشت ابژه های جدید عمل و اندیشه قرار دارد. از دید من، توصیف دلیل چنین فرآیند پیچیده سازی ای مساله ای واقعی و در عین حال گنگ است. فرآیند مذکور به سرنوشتی می ماند که هردم به وضعیتی پیچیده تر می رسد. مطالبات ما درباب امنیت، هویت و شادمانی، که برخاسته از وضعیت ما به عنوان موجوداتی زنده و حتی اجتماعی است، امروزه دیگر ربطی به این اجبار ندارد، اجبارِ تغییر مقیاس این روند. در این جهان علمی- تکنولوژی ما به گالیور می مانیم، گاهی بیش از حد بزرگ، گاه بیش از حد کوچک، یعنی هیچ گاه در مقیاس درست نیستیم. نتیجه آن که امروزه، تقاضای سادگی، در کل، تقاضای یک بربر تلقی می شود.
از این نظر،ضروری است که نوع بشر را در دو بخش به حساب آوریم: بخشی که با این مسابقه ی پیچیدگی مواجهند، و بخشی دیگر که با رسالت طاقت فرسا و کهن بقا، رو در رویند. و همین اصلی ترین جنبه ی شکست این پروژه ی مدرن است (پروژه ای که در اصل، قرار بود برای نوع بشر، در کل، معتبر باشد).
مباحثه ی سوم پیچیده تر است و من تا آن جا که مقدور است، خلاصه اش می کنم. پرسش مدرنیته در ضمن پرسش نوع بیان اندیشه نیز هست، هنر، ادبیات، فلسفه و سیاست. فی المثل مستحضرید که در حوزه ی هنر، به ویژه هنرهای تجسمی، ایده ی غلب آن است که جنبش بزرگ آوانگاردیسم به سر آمده است گویا توافقی کلی حاصل آمده که آوانگاردها سزاوار تمسخرند و باید آوانگاردیسم را بیان نوعی مدرنیته ی مطلق در شمار آورد. من هم بیش از بقیه، از اصطلاح آوانگارد (پیش قراول) به دلیل بار معنایی نظامی اش، بدم می آید. مع الوصف باید اشاره کنم که همین فرآیند آوانگاردیسم در نقاشی، فی الواقع تفحصی طولانی و به شدت مسؤولانه در پیش فرض هایی است که مدرنیته دال بر آن ها است. راهبرد درست در فهم آثار نقاشانی چون مانه، دوشان یا بارِنت نیومن، مقایسه آثار آنها با تجدید خاطر است، روندی که در درمان روانکاوانه رخ می دهد. به همان شکل که بیمار معضل کنونی اش را، به وسیله ی تداعی خاطرات و با اجزای خیالی، غیر مادی و بی ربط به گذشته مرتبط می کند و معانی پنهان زندگی اش را بیرون می کشد، ما نیز می توانیم آثار سزان، پیکاسو، دلانی، کاندینسکی، کله، موندریان، ماله ویچ و سر آخر دوشان را عمل یا تاثیر از طریق رویا- به همان معنایی که فروید Durcharbeitong(عمل بی وقفه) می نامد- در شمار آوریم، عملی که مدرنیته خود در حال کاربست آن است. اگر از این مسولیت شانه خالی کنیم، بی شک محکوم به تکرار روان نژندی مدرن، شیزوفرنیِ غربی، پارانویا و از آن جمله، بی هیچ تغییری، هستیم. حال با این توصیف "پست" در پست مدرنیته دیگر به معنای فرآیند بازگشت، یادآوری و بازخورد از گذشته نیست، بلکه به معنای روانکاوی، تجدید خاطره و تامل خواهد بود.

تحریریه معماری آرل
منبع: فصلنامه معماری و ساختمان شماره 2
تعداد بازدید : ۳۶۲۷
برچسب ها :
ارسال نظرات

نظر شما :

مهندسین مشاور معماری
کاردستی با وسایل دور ریختنی
شرکت طراحی دکوراسیون اداری 
طراحی و اجرای فروشگاه زنجیره ای

عضویت در گروه معماران آرل

بعد از ثبت ایمیل ، حتما از طریق لینک فعال سازی ، عضویت خود را فعال کنید.


طراحی و ساخت ویلا
بازسازی ساختمان
اخذ تاییدیه کمیته نما 
طراحی داخلی مطب
تماس با گروه معماران آرل
: تهران ، نیاوران، سه راه یاسر،ساختمان آوا 2،
پلاک 250، طبقه 3، واحد 34
تلفن  :  ۶-۲۲۹۰۱۹۰۵-۰۲۱ 
فکس :    ۲۲۹۰۱۹۰۷-۰۲۱
ایمیل: info@arel.ir