نویسنده : نسترن فراهانی
تاریخ : شنبه , ۱۳۹۸/۰۷/۰۶ ۱۰:۳۲
تحریریه معماری آرل
Steven Holl می گوید : "من به گونه ای از معماری که با روح صحبت می کند، علاقه مند هستم."شهر نیویورک اکنون سه ساختمان از معمار استیون هال دارد : Higgins Hall Insertion در موسسه Pratt در بروکلین (2005) ، مرکز ورزشی Campbell برای دانشگاه کلمبیا در منهتن شمالی (2013) و کتابخانه Hunters Point Community در کوئینز ، لانگ آیلند ، که درهایش در روز 24 سپتامبر رو به عموم باز خواهد شد. این رویداد همزمان با انتشار کتاب جدید Holl ، Compression با تصویر انتزاعی کتابخانه روی جلد آن اتفاق می افتد. این پنجمین جلد از مانیفست مکتوب او ، مجموعه 30 سال در حال ساختن توسط مجمع معماری پرینستون است.
ساختمان جدید، به اندازه تابلو برجسته نئونی قرمز پپسی کولا در نزدیکی آن ، یک متوازی الاضلاع بتنی مستحکم است که توسط برشهای لعابی چند طبقه با ظرافت مشخص شده است. این مکان به شکلی برجسته در یک تفرجگاه عمومی درست چند فوت دور از رودخانه شرقی ، مستقیماً در مجتمع سازمان ملل در مرکز شهر منهتن، و در قسمت جنوبی Roosevelt Island، که یادبود پارک چهار آزادی Franklin D. Roosevelt توسط Louis Kahn در آن ساخته شده، قرار دارد. ساختمان جدید یک نقطه عطف نمادین است که از طرف شرق منهتن و از کشتی ها قابل مشاهده است، و اگرچه 9 سال به طول انجامید، تکمیل آن نشانه ای مثبت از تعهد نیویورک به پروژه های عمومی است که توسط بهترین معماران ما طراحی شده اند.
ساختمان جدید استیون هال قطعاتی برجسته و هماهنگ دارد که مدت هاست به خاطر هنر و توانایی شان و دلپذیر بودن از هر نظر، شناخته شده اند. با این وجود این کار بسیار آرام است. طاق های جسورانه، اشکال کروی، رنگ و حتی استخر با انعکاسی از آب وجود ندارد که در فرآیند طراحی به ارزش های تاسف آور مهندسی ارزش تسلیم شود، همانطور که رویه اصلی با روکش آلومینیومی، با رنگ نقره ای جایگزین شد. با این حال ، ساختمان در زمین خود ایستاده است. این ساختار به یادماندنی ، سرسختانه و سخت و محکم است که تنها با کاوش در فضای داخلی منحصر به فرد غار مانند آن در چندین سطح از کتابفروشی های باز و بهم پیوسته که فضای کار ، محلی برای گذرهای اتفاقی و مناظری خیره کننده ای از منهتن را ارادئه می دهند، می توان آن را درک کرد. بهترین قسمت ،تراس مرتفع پشت بام درخت با صندلی پله دار است. در انتظار افتتاح این کتابخانه ، استیون هال را که در حال حاضر 9 پروژه - از ایرلند ، تایوان ، و آفریقا تا سراسر ایالات متحده - در دست ساخت دارد، در دفتر خود در نیویورک برای یک گفتگوی صمیمی در مورد آرزوها و اهداف معماران ملاقات کرده ام. بخش کوچکی از مصاحبه ما برای خوانندگان قرار داده شده است.
Vladimir Belogolovsky: شما یک بار گفتید که ساختمان ها وقت و انرژی زیادی را می گیرند و مهم است که یک معمار بتواند درباره آنچه که شما به عنوان یک متخصص انجام می دهید تأمل کند. آیا می توانید در مورد اهداف اصلی کار خود صحبت کنید و چگونه می توانید آنها را برای یک فرد غیر متخصص توضیح دهید؟
Steven Holl: اول و مهمتر از همه ، من یک آرمانگرا هستم! نکات اصلی ایده آل گرایی من چیست؟
1. من معتقدم که طراحی نوعی تفکر است.
2. یک کانسپت محدود طراحی را محدود می کند، و من آن را برای یک پروژه دیگرم استفاده نمی کنم. این موضوع اصلی اولین کتاب من Anchoring (لنگر انداختن)است. هر پروژه متفاوت است زیرا دارای موقعیت ، شرایط محیطی ، آب و هوا و فرهنگ متفاوت است. و کانسپت هر طرح همیشه تفاوت دارد. (ما معماران زیادی را می شناسیم که ایده های خود را از یک موقعیت به موقعیت دیگر منتقل می کنند).
3. نور طبیعی اصلی ترین عنصر شکل دهنده فضا و یک نیروی ذهنی ضروری در معماری است.
4. ویژگی های لامسه ای متریال ها و جزئیات به عنوان یک هدف پدیدارشناختی. نحوه ساخت فضاها و آنچه از آنها ساخته شده تماما در مورد چگونگی تجربه معماری است.
5. نوآوری زیست محیطی - از مقیاس شهری تا خانه کوچک. به عنوان مثال ، پروژه Linked Hybrid ما در پکن دارای بزرگترین تاسیسات چاه های زمین گرمایی در تاریخ چین است که آن پروژه عظیم را گرم و سرد می کند.
6. ساختار یک چهارم از کل بهای ساختمان را در بر می گیرد. بنابراین ، باید با ایده های طراحی یکپارچه باشد. به عنوان مثال ، در مورد کتابخانه کوئینز ، ساختار همان فرم است. وقتی ساختمان را نگاه می کنید ، به ساختار را می بینید :اسکلت بتونی. و مورد آخر ، هنر بجا و مناسب ، پیوند بیانی و تفسیر نقاشی ، مجسمه سازی ، موسیقی و شعر است و همه آنها به هم پیوند خورده اند.
VB: پروژه های شما با تصاویر و کلماتی که شما در آبرنگ های تامل برانگیز خود نشان می دهید، آغاز می شوند. این استعاره ها و مفاهیم پروژه های شما را تحت تاثیر قرار می دهند. در اینجا لیست تعدادی از آنها ذکر شده است: لنگر انداختن ، تقاطع ، در هم آمیختن ، به هم پیوستن ، پوندی ، مفصل ، تعلیق ، ارمانشهر کوچک ، تخلخل ، حلقه نور ، یک چیز درون یک چیز ، یادداشتی از نت های موسیقی ، هفت بطری سبک در یک جعبه سنگی ، گیتار نقاشی توسط پیکاسو ، و غیره. شما هرگز این ایده ها را تکرار نمی کنید. آنچه من می خواهم بدانم این است که این ایده ها از کجا آمده اند و چه کسی به شما برای استفاده از این روش الهام بخشید؟
SH: من سالها به عنوان استاد دانشگاه استراتژی های خود را که می دانستم در تمریناتم به عنوان معمار از آنها استفاده خواهم کرد، پرورش می دادم. من به طرح هایم و هر کاری که انجام می دهم بسیار علاقه مندم. قبل از اینکه معمار شوم ، راننده ماشین های پرسرعت بودم و سریعترین اتومبیل را در Bremerton ، واشنگتن داشتم ؛ یک Chevy 1957 با 327 اینچ مکعب V8 و گیربکس 3 سرعته دستی. و من توانستم جدیدترین مدل موستانگ را شکست دهم و این کار را با برد در یک مسابقه خیابانی انجام دادم! من به هرکاری که می کنم اشتیاق دارم و اشتیاق خود را تا آنجا که می توانم پیش خواهم برد.
سپس، در سال 1966 ، تصمیم به مطالعه معماری گرفتم. من تمایل به ساختن چیزها داشتم مانند همان کاری که که از کودکی در حیاط با پدر و برادرم انجام دادم. سپس به دانشگاه واشنگتن در سیاتل رفتم که در آنجا فلسفه و کار بسیاری از معماران بزرگ را مطالعه کردم. استاد تاریخ معماری من ، Hermann G. Pundt به من گفت ، " در یک ساختمان، باید چیزهایی فراتر از یک ظاهر برای نگاه کردن به آن، وجود داشته باشد." فقط در مورد آن فکر کنید . برای چند ساختمان امروزی صدق می کند؟ من هنگام کار روی هر یک از ساختمانهایم به این جمله فکر می کنم.
سالها طول کشید تا موقعیت خود را بهبود ببخشم. من به عنوان یک معلم ، معتقدم که ایده ها مهمترین چیزها در معماری هستند ، نه ساختمانهایی که ساخته می شوند.
اولین کتاب من لنگر انداختن با کتابخانه برلین روی جلد آن، مهمترین پروژه من است که هرگز ساخته نشده است. سپس در هم آمیختن باطرحی از موسسه علوم Cranbook روی جلد آن منتشر شد، که درمورد آمیختن قدیمی و جدید بود. آن پروژه ساخته شد.
سپس خانه: نظریه قوی سیاه، کتابی درباره خانه ها و پس از آن شهرسازی: کار با تردید با آسمان خراش افقی در شنژن بر روی جلد آن، بیرون آمد. این کتاب در مورد پروژه های شهری من است و در مورد ایده هایی مانند تراکم و یا از بین بردن پراکندگی های حومه شهر صحبت می کند. و آخرین کتاب ، فشردگی با کتابخانه کوئینز روی جلد آن ، تازه منتشر شد که پنجمین جلد است و کارهای دوازده سال گذشته را ارائه می دهد.
بنابراین ، این پنج کتاب کوچک ، همه توسط مجمع معماری پرینستون ، 30 سال گذشته کار من را تشکیل می دهند. اگر از من خواسته شود كه بهترین آثارم را کنار هم بگذارم ، بسیاری از آنها پروژه هایی هستند كه هرگز ساخته نشده اند - كتابخانه برلین از سال 1988. پروژه دیگری از سال 1990 سینمای Palazzo Del در ونیز است. همه این ایده هستند. آثار ساخته شده اعتبار بیشتری به ایده ها می بخشد. سپس روشن می شود که ایده های منحصر به فردی که برخی آن را افراطی می دانند ، می توانند تحقق بخشند و جهان را غنی سازند.
VB: شما گفتید که هنگام کار برای خلق هرچیزی سعی می کنید ازانواع نیروهای ذهنی استفاده کنید. آیا می توانید در مورد نقش ذهنیت در کار خود صحبت کنید؟ من به این موضوع علاقه مندم زیرا اکنون بسیاری از معماران جوان ، خود را به دلیل مشارکت ، هدفمند بودن ، پاسخگو بودن ، خاص بودن ، عملگرا بودن ، واقعگرا بودن ،... تحسین می کنند.
SH: فکر کنم این یک اشتباه است. می دانید ، استیو وزنیاک ، بنیانگذار شرکت اپل ، مجبور بود به صورت جداگانه کار کند. کتاب ساکت از Susan Cain وجود دارد که مربوط به درونگرایی است. دلیل نیاز به سکوت و تأمل به جای صداهای مختلف تجارت در زمان خلاقیت و این است که خلاقیت تماما مربوط به بینش و شهود است. جیمز واتسون و فرانسیس کریک ساختار DNA را فهمیدند ، دو مارپیچ بعد از اینکه یکی از آنها یک مار را در حال خوردن دم خود در خواب دید. این از رویکرد عملگرا ناشی نمی شود. یک لحظه الهام بخش ، یک رویا بود. البته معماری مربوط به همکاری است ، اما برای داشتن یک ایده موفقیت آمیز خلاق ، شما نیاز به یک ارتباط عمیق با شهود دارید که ذهنیت را با عمل گرایی همراه می کند.
VB: شما اغلب در مورد نیاز به انتزاع صحبت می کنید. دلیل این موضوع چیست؟
SH: استاد دانشگاه کلمبیا ، اریک کندل ، یک دانشمند علوم اعصاب برنده جایزه نوبل ، در کتاب خود در سال 2016 Reductionis (تقلیل گرایی)در هنر و علوم ذهنی، استدلال می کند که مغز نیاز به انتزاع دارد. سازوکارهای درونی که ما توسط آنها پدیده های بصری و جسمی را می بینیم و تجربه می کنیم ، به یک رویکرد از پایین به بالا بستگی دارد ، به معنای ساختن از عناصر انتزاعی و رسیدن به چیزی که آن را تجزیه و تحلیل و یا احساس می کنیم. رویکرد متضاد آن، از بالا به پایین ، تخیل ما را فرو می نشاند. شکلی از یک گنبد نمونه ای از تفکر از بالا به پایین است. به عبارت دیگر ، ما از قبل می دانیم که چیست. ما در مورد آنچه که یک گنبد است ، چندین منبع داریم و این به اندازه کافی انتزاعی نیست ، چرا که معنای آن به ما داده شده است و بنابراین ذهن ما در تلاش برای کشف آن نیست.
VB: در ساختمان های انتزاعی خود ، از ارائه چیزهایی که از قبل آن ها را می شناسیم ، پرهیز می کنید ، درست است؟ آیا شما می خواهید که ما آنها را بر اساس عناصر ناآشنا تشخیص دهیم؟
SH: من فکر می کنم نور ، فضا ، مواد ، رنگ ، جزئیات ، این عناصر به خودی خود وجود دارند. و قدرت انتزاع در این است که می توانیم چیزها را به روشی جدید بسازیم. ما می توانیم معانی جدید و موجودیت های جدیدی ایجاد کنیم. ما نیازی به مرجع نداریم.
VB: جدید بودن عالی است ، اما فکر نمی کنید که اخیرا در معماری از جایی به بعد، به نظر من در حدود سال 2012 ، معماران همیشه از ساخت چیزهای جدید خسته می شدند. معماری از ایده ها و فرم های جدید اشباع شد و بسیاری شروع به پرسیدن این سؤال کردند - بنابراین اگر شکل دیگری وجود داشته باشد ، چه می کنید؟
SH: اگر داخل بنا، چیزهای بیشتری از زمانی که فقط به آن نگاه می کنیم وجود داشته باشد، این درست نیست. شاید تا سال 2012 تصاویر آنلاین آنقدر فشار زیادی به ما وارد کردند که بسیاری از مردم نتوانستند چیزی فراتر از آنها را ببینند. اما باید تصاویر را با محتوا مرتبط کنیم. من به گونه ای از معماری علاقه مندم که با روح صحبت کند.
VB: روش شما برای خلق فضا، راهی برای رسیدن به روح و صحبت با روح است. که من از آن استقبال می کنم و فکر می کنم این وظیفه معماری است.اما من از جشنواره دوسالانه 2012 Common Ground Venice از David Chipperfield صحبت می کنم،که پس از آن معماران شروع به جستجوی وجه مشترک های خود کردند و برای یافتن آن ، ناگزیر آنها مجبور شدند خود را در یک راستا قرار دهند. این منجر به نوعی همگرایی ایده ها شد و به اعتقاد من ، متاسفانه تا سال 2016 ، زمینه های مشترک پیدا شد.
SH: معماری مشارکتی؟
VB: مطمئناً این هم بخشی از آن است. نکته قابل توجه ، حل مسئله ، عمل گرایی ، تأکید بر جنبه های اجتماعی و زیست محیطی است. و همچنین ، فاصله بیشتر و بیشتر از هر چیز شخصی ، هنری و هدایت شده توسط یک شخص جدا.
SH: عمل گرایی فقط ساختن و تولید است. معماری هنر است. آنچه شما توصیف می کنید داستانی غم انگیز است. من معتقدم که معماری می تواند شیوه زندگی ما را تغییر دهد. می تواند یک فرد را تغییر دهد. می تواند جهان را تغییر دهد.
تحریریه معماری آرل
منبع : آرک دیلی
مطالب مشابه
X
همراه معماری آرل باشید