زمان گذشت و تکنولوژی هر روز پیچیدهتر و همهگیرتر میشد. کارخانهها اول شهرهای انگلستان و بعد فرانسه را به کلی تغییر دادند. کارگرها که در ازای کار سنگین در کارخانهها، دستمزد کمی میگرفتند؛ چارهای جز طغیان برایشان باقی نمانده بود و از اولین گروههایی بودند که به این وضع واکنش نشان دادند. لادایتها در اوایل قرن نوزدهم به ماشینهای نساجی حمله کردند و آنها را خرد و خمیر کردند. در این اوضاع اروپا؛ دو نگاه متقابل نسبت به تکنولوژی داشت شکل میگرفت. یک طرف رمانتیکهایی مثل ویکتور هوگو، تولستوی، ویلیام موریس و جان راسکین بودند که خرابیهای جدید تکنولوژی نگرانشان کرده بود و طرف دیگر معمار-مهندسهایی از قبیل گوستاو ایفل، ویلیام استرات، ولادمیر شوخوف، فرانسوا هنبیک و خیلیهای دیگر بودند که با آغوش باز از تکنولوژی استقبال میکردند و پلها و برجها را با قطعات فولادی و بتن مسلح میساختند.