شهری شدن به سبک چینی و بحران تمدنی؛ ونگ شو و معضل تدقیق معماری: معماری خنثی، معلق یا متعهد


مروری بر اثار ونگ شو و چگونگی مواجه وی با سیاست های چین در حوزه شهری:
جوایز جهانی غالبا بیش از انکه پاداشی باشند بر دستاوردها و نواوری های صورت گرفته در ان زمینه، واجد بعدی سیاسی اند، در این میان پریتزکر پرایز نسبتا غیرِ سیاسی بوده است، البته به استثنای چند سال اخیر. معماری در زمان هایی عمیقا با سیاست گره خورده بوده ـ مدرنیسم اروپایی برای دهه ها مدافع سیاست های سوسیالیستی بود ـ اما این اواخر، برندگان عالی ترین جوایز معماری ـ معمارْستاره هایی همچون زاها حدید و ریچارد راجرز ـ بیشتر به خاطر طرح هایشان بر سر زبان ها بوده اند تا ایده ئلژی های سیاسی پس زمینه طرح هاشان.
 
و حالا ونگ شو؛ اولین معمار ساکن چین که پریتزکر را از ان خود کرده است، معماری که کسب جایزه توسط او افتخاری بزرگ برای مقامات چین یا روح زمانه غالب بر قالب معماری رسمی این کشور به حساب نیامد. اثار متقدم ونگ شو را غالبا پروژه های مسکونی و تجاری تشکیل می دادند که تحت شمول جریان غالب معماری چین صورت بندی می شدند و نشان از درکی کاملا معمولی [و خنثی] از معماری داشتند، اما اثار متاخرتر وی حامل پیامی عمیقا انتقادی نسبت به طبیعت و سرعت شهرسازی معاصر چین دارند.

مهمترین و اشکارترین بن مایه ی اثار ونگ شو حفظ شئون و ملاحظات تاریخی است. مهمترین اثر از نظر منتقدان و عموم تقدیر شده وی موزه تاریخ نیـنگـْــبو، برایندی است از اجرهای بازیافت شده از همان منطقه و اینستالیشن اجرا شده از وی در بی ینال 2006 ونیز تحت عنوان باغِ کاشی نیز عملا حکم کِشتیْ از کاشی هایی را داشت که از دل ساختمان های تخریب شده برای احداث جاده ای جهت اجرای پروژه ای کلان مقیاس بازیابی شده بودند.

اما نقطه اوج مواجه انتقادی وی با سبک و سیاق رسمی توسعه کالبدی، موضع گیری وی بر فرایند شهرسازی است ـ نقطه تلاقی وی نه فقط ساختمان هایی است که از میان می روند، که ابنیه جایگزین ان ها را نیز شامل می شود. ممکن است ونگ شو در مورد حفاظت محیطی گزاره های زیادی را مطرح کند، اما او قبل از هر چیز یک معمار است و ساختمان هایی که می سازد بیانگر سیاقی است که وی بر قوام ان می اندیشد و فکر می کند چین نیز بایستی بر ان روال گام بردارد: ارام تر، افقی تر و روستایی تر.

از خیابان های عریض تا اسمان خراش ها، هر انچه که نشانی از شهر هایپرتروفیک مدرن داشته باشد برای ونگ شو مترود است. خود او می گوید تصویری که از زادگاهش هانگژویِ دهه پنجاه دارد جایی بوده است " شبیه به پاریس، حالا انجا شبیه سنگاپور است، مردم مرتبا می پرسند، هدف از این حجم ساخت و ساز چیست؟" گفتار او گویای این واقعیت است که بسیاری از چینی های تحصیل کرده خارج از کشورـ تصمیم سازان فرایند توسعه ـ مجذوب الگوهای غربی شده اند.

یکی از رویکردهای بدیل نسبت به مدل [توسعه] هایپرتروفیک غربی ـ الگویی که در سنگاپور و تمامی جنوب اسیا پذیرفته شده است ـ مدل رشد کمینه و سختِ شهر[معاصر] ژاپنی است. [منطقه متروپلی] توکیو با 35 میلیون نفر جمعیت، کم و بیش بزرگترین متروپل جهان است شهر که حالتی نیمه خمیده ای که دارد از نظر تراکم انسانی ای که در خود جای داده است با برجْ شهرهای مرتفع و کم پهنه ای هم چون شانگهای یا هنگ کنگ قابل قیاس است، این شهر می تواند مرتفع تر از این ها باشد اما اسلوب شهری برامده از فرهنگ ژاپنی این اجازه را نمی دهد ـ ارتفاع بلندترین اسمان خراش توکیو از 250 متر تجاوز نمی کند، این در حالی است که شهر شیکاگو برج هایی دارد 12 متر بلندتر از برج های توکیو.

اما سیاق شهر مد نظر ونگ شو وجهز ممیزه بارزی دارد با شهرِ تنگْ بسته ی ژاپنی، که این نیز ریشه در سنت شهرسازی چینی دارد؛ عرض معبر ایده ال برای او 12 متر است اما به نظر نمی رسد منظر شهر ایده ال او با فضاهای تهی مشکلی داشته باشد، گزاره ای که یاداور الگوهای غربی برنامه ریزی مدرنیستی برای شهر است. کریستفر هـاثــُرن؛ منتقد معماری روزنامه لس انجلس تایمز از ونگ شو نقل قول می اورد که 50 درصد شهر سنتی چینی به فضاهای مصنوعِ ساخته و بسته تخصیص می یافته و 50 درصد به عرصه های گشوده و نامحصور شهری، از این منظر در چین قدیم با شهرهایی مواجه بوده ایم که تـُــنـُـکی و کم چگالی بافتشان تماما با دیگر جهانْ شهرهای بی نهایت افقی و به زمین چسبیده ی دارای خیابان های تنگ و باریک قابل قیاس می باشد. چارلی گاردنر تخمین می زند که بافت کالبدی و بسته شهرهایی همچون پاریس، وین و بارسلنا سهْ چهارم عرصه کلی شهر را تصاحب کرده اند، حال انکه 80 درصد عرصه ی شهری توکیو با ساختمان ها پوشیده شده است و صرفا یکْ پنجم عرصه شهر در اختیار معابرِ سواره و پیاده و فضاهای باز است.

یکی دیگر از بارزه هایی که ژاپن مدرن را از ایده ال نوْسنت گرایانه ونگ شو دور می کند، بالاترین نرخِ شهری شدن عرصه های برونْ شهریِ ژاپن نسبت به دیگر کشورهای جهان است. علی رغم دهه ها تلاش مقامات ژاپنی برای کند کردن شتاب از میان رفتن بافت های روستایی، میزان موفقیت بی نهایت پایین بوده است. اینده ایده الی که ونگ شو از چین در ذهن می پروراند، طنینی دارد از اوای گاندی :"اینده هند در گرو روستاهایش است"، البته این پارادیم هم مشکلات بنیادی ای برای تطبیق پذیر شدن با وضعیت چین دارد.

انتقاد ونگ شو به روند شهرنشینی و الگوی شهرسازی چین امروز بی نهایت ریشه ای است و صرفا به نقد شهر هایپرتروفیک محدود نمی شود، شاید از همین روست که در درس گفتار ارائه شده در یو سی اِل اِی تاکید می کند "ایا شهرسازی تنها راه توسعه چین است؟"

با این پیشْ ایند سخت نیست که متوجه شویم چرا ونگ شو و بسیاری از دیگر چینی ها، چنین تمایل واضحی به تبلور وضعیتی ضد شهری در کشورشان دارند. روند شهری شدن چین معاصر از نظر سرعت بی نهایت شبیه به سرعت شهری شدن ایالات متحده حدفاصل گذر از قرن نوزدهم به بیـــستم است، البته نه از لحاظ نحوه مواجه با مسئله مالکیت زمین، این مسئله به ویژه در مورد فقرایی صدق می کند که غالبا در مناطق برون شهری، بر مرز همیشه در حال گسترش حوزه های شهری، سکنا گزیده اند. ونگ شو حتی در مقابل استفاده غیر اخلاقی حکومت چین از قانونی که در امریکا حق تملک دولت خوانده می شود نیز موضع گرفته و از انجام هر پروژه در مناطقی که به اجبار خالی از سکنه شده اند ـ کاری که بساز و بفروش های چینی با ازادی عمل کمتری نسبت به اسلاف امریکایی شان، بیش از یک قرن پیش به انجام می دهند ـ امتناع می ورزد.

یکی دیگر از جنبه های منفی شهرنشینی در چین معاصر که ونگ شو شاهد ان بوده است تخریب گسترده  ماحصل رشد برق اساست. قبل از دوره ازادسازی دِنگ شیائوپنگ شهرهای چینی مدل های مو به مو اجرا شده ای بودند از [ایده] شهر سوسیالیستی. برنامه ریزی حکومتی در چین مجتمع سازی های انبوه بر کرانه شهرها را بر توسعه مجدد و تدریجی مراکز شهری ترجیح می دهد، رویکردی که نتیجه ان مرکز شهری است توسعه نیافته که به خیمه ی سیرک گونه ای بدقواره شبیه است. شهرهای محروم از فرصت توسعه ارگانیک در تمام قرن بیستم اکنون با دو گزاره ی حدیِ نه چندان جذاب رو به رویند، یکی حفظ شهرها در شمایل کنونی است و پذیرش خطر رکود شهری به سبکی که شهرهای هند دچار ان شده اند و دیگری توسعه مجدد و بی محابای هسته های مرکزی شهرهاست، ره یافتی که عملا میراث معماری چینی را به مخاطره می اندازد.

در کنار تمام معضلات مبتلا بهِ فرایند شهری شدن، مهاجرت به شهرها نیز ثابت تمام رویکردهای تمدنی مابعد صنعتی شدن است، چین نیز از این وضعیت مستثنی نمی باشد و نه معمارانی شبیه به ونگ شو که رویدادی در قامت یک فروپاشی اقتصادی ویرانگر قادر به کنترل و متوقف ساختن ان می باشد، بر این قرار، فرار از ساخت شهرهای مدرن، انگونه که ونگ شو طی دو دهه اخیر بر ان تاکید می گذارد عملا برای مدل تمدنی چینِ [در حال صنعتی شدن و با پیشرفت خیره کننده اقتصادی] غیر واقع بینانه است.

جز رشد غیر قابل کنترل مهاجرت به شهرها، فشار فرساینده حاصل از محدودیت های نظام [اجتماعی] هوکوـ که شهروندان ثبت نام شده در مناطق روستایی را برای همیشه شهروندِ موقت در نظر می اورد ـ بخش عظیمی از مهاجرین شهری را در تنگنا قرار داده است و عملا اعمال محدودیت های سبک افقی توسعه هندی و احتراز از رشد عمودی شهر را غیر قابل تصور نموده، در کنار این معضلات با توجه به فقر خیره کننده ی ماحصل نظام برنامه ریزی [شهری و روستایی] در هند، فکر کردن به حدوث احتمالی اینچنین فقری در چین [مستعد برای اشوب های قومی، اجتماعی و طبقاتی] نیز گام برداشتن به سمت توسعه هندی را نا مطلوب تر از پیش می نماید.

توقف تخریب محلات قدیمی شهری ـ هدفی که ونگ شو پی گیر ان است ـ هدفی است واقع بینانه و ارزشمند، اما بدون تامین عرصه ای مکفی جهت تدقیق مکانی مناسب برای جادهی تراکم انسانی ای که به موازات اعمال برنامه های حفاظت محیطی از برنامه اسکان شهری حذف می شوند، رویکرد ضدِ شهری ونگ شو خطر طرد اجتماعی و به حاشیه راندن صدها میلیون روستایی چینیِ متراکم بر دروازه های شهرها را افزایش می دهد.
 

لینک مستقیم : https://www.arel.ir/fa/Pages-View-314.html