هنگام صحبت از دموکراسی، از حکومتی صحبت میکنیم که مشروعیت خود را از مردم میگیرد. این بدان معنی است که هر عضوی از این جامعه حق دخالت در تصمیمگیریهای مملکت دارد، و هرکسی مسئول خودش است. مقایسه کنید با شیوههای حکومت پیشین، که مسئولیت از آن فرد نبود (مسئولیت سیاسی البته، طبیعتا هرکس در هر جامعهای مسئولیت اجتماعی دارد) مثلا ممکن بود این مسئولیت به خانواده برگردد، که نمونهی آن را زمانی شاهد هستیم که در قصاصِ یک قوم از قومی دیگر، تمام خانوادهی گسترده مسئول رفتار یک عضو آن است، نه فقط کسی که آن اشتباه را انجام داد.
در حاکمیت دوکراتیک و ملی، هر شخص وظیفهی شرکت در تصمیمات سیاسی کشور دارد، شرکت نکردن هم نوعی تصمیم است. چیزی که اهمیت دارد این است که بدانیم هر اتفاقی درون این مرزها رخ دهد، میتواند مورد نقد و سوال شما باشد. این یعنی تمام قوانین، از قانون اساسی تا ریزترین تبصرهها، میتواند مورد پرسش و در نهایت تجدید نظر عمومی قرار گیرند.
ساختمان پلاسکو حدود دو سال و دو ماه پیش دربرابر چشمان یک پایتخت فروریخت. 16 آتشنشان در تلاش برای نجات افراد ساختمان جان خود را از دست دادند. محل درآمد تعداد زیادی از بین رفت. سازمانها انگشتهای اتهام را به سوی یکدیگر گرفتند. و بلاخره همه فراموش کردند پلاسکو چرا پلاسکو شد. ما باید همواره دربارهی پلاسکو صحبت کنیم، باید در کتابهای تاریخ نوشته شود چطور سهلانگاری تعدادی، باعث نابودی زندگی بسیاری شد. ما باید همواره بنویسیم و همواره بخوانیم، تا فراموش نکنیم، تا دوباره تکرار نکنند. این صحبتها البته همهاش دربارهی «چطوری اینطوری شد؟» نیست، بخش بزرگی از آن شامل «چطوری باید باشد» میشود.
این یعنی ما حتی دربارهی این صحبت کنیم که با این زمین سوخته چه کنیم. یعنی ما دربارهی اینکه آیا ساختمانی جایگزین پلاسکوی پیشین شود، آیا نشود، آیا تبدیل به فضای سبز شود، یا برجی جدید ساخته شود، صحبت کنیم. شاید بگویید این زمین مالک خصوصی دارد، و مالک خصوصیِ آن حق دارد هرکاری که دلش میخواهد انجام دهد، البته در چارچوب قوانین شهری و کشوری. نکتهی مهمی که در این مسئله نهفته است و شاید از چشمان کسانی که تجربهی زیادی با دموکراسی ندارند، پنهان بماند، این است که این مای هستیم که به مالک اجازهی تملک دادیم. این ما هستیم که این قوانین را وضع کردهایم. بدون اجتماع، بدون انسانها که مالکیت خصوصی معنایی نمیدهد. به رسمیت شناختن مالکیت خصوصی یکی از قوانینی است که انسانها وضع کردهاند تا بتوانند زندگی اجتماعی داشته باشند. مالکیت خصوصی یک حق طبیعی نیست، یک حق قانونی است، و همانطور که زمانی گروهی مالکیت خصوصی را وضع کردند، به همان صورت هم میتوان در این قانون و موارد آن بازنگری کرد. شاید فکر کنید در این صورت، با سیلی از بازنگریها و بازاندیشیها و نقدها روبرو خواهیم شد که هیچگاه به اجتماع فرصتِ ثبات و مراقبه نخواهد داد، اما واقعیت این است که بسیاری حال و حوصلهی این راه را ندارند.
بنابراین ما بهعنوان شهروندان تهران این حق را داریم که دربارهی زمینی چند صد متری در یکی از تاریخیترین بخشهای تهران، در یکی از پر رفت و آمدترین خیابانهای تهران، صحبت کنیم. این وظیفهی ماست. شاید نظر شما این باشد که برای ادامهی کسب و کارِ مغازهدارانِ پیشین پلاسکو، بهتر است ساختمانی جدید در این زمین احداث شود. شاید نظر شما این باشد که در یکی از شلوغترین جاهای تهران، فضایی برای چند لحظه آسایش ایجاد شود. من فکر میکنم پلاسکو فرصت خوبی میتواند باشد تا برای یکبار هم که شده، بهجای برج، باغ بسازیم، نه برعکس. بههر حال چیزی که اینجا برای ما اهمیت دارد این است که پلاسکو به همهی شهروندانِ تهران تعلق دارد، نه چند نفرِ محدود. این قضیه تنها دربارهی پلاسکو صدق نمیکند. خانهی من و شما، ساختمانهای خیابان انقلاب، خانههای اطراف دانشگاه الزهرا، همه در زندگی ساکنینِ تهران نقش دارند، پس همگی در طرحِ این محیط مسئولیت دارند. این به آن معنی نیست که هرکسی علیه هرچیزی که دوست نداشت اعتراض کند و پرونده تشکیل دهد، ولی تا حدی هم این معنی را میدهد. افراد اعتراض خود را به گوش دیگران میرسانند، و در دادگاهی به ریاستِ داوری منتخب -منتخبِ همین اجتماع- این اعتراض به بحث و رای گذاشته میشود. در محلهی خلوتتان یک مجتمع تجاری عظیم قرار است ساخته شود؟ اعتراض کنید. در کوچهی تنگتان قرار است برجی اِنطبقه بسازند؟ اعتراض کنید. برای خیابانها پیادهروهای مناسب ساخته نمیشود؟ اعتراض کنید. اعتراض کنید چون حق شماست، اعتراض کنید چون زندگی شماست.
نتیجهی این اعتراض تنها زورآزمایی نیست، این اعتراض شرایطی را فراهم میآورد که دربارهی معماری و شهر فکر کنیم. به چالش کشیدن، اساسِ اندیشیدن دربارهی هر موضوعی است، و ما باید برای محیط بهتر و در نتیجه زندگی بهتر همواره در گفتگو باشیم. این کمک میکند از ابعاد متفاوت محیط مصنوع را بسنجیم؛ از زاویهی مغازهدار، از نگاه یکی از ساکنین اطراف، از دید کسانی که هر روز از آنجا عبور میکنند. گفتگو باعث میشود ما معماران در طرحهایمان فراتر از شیوههای انتزاعی و فلسفی تولید فُرم برویم و دربارهی اثرات اجتماعی معماری آگاهتر شویم. شاید در تصمیمات بعدیای که میگیریم، بفهمیم آیا کسی از آن رمپ که دم ورودی پروژه گذاشتهایم، استفاده میکند یا اصلا میتواند استفاده کند.
تحریریه معماری آرل
نویسنده: مسعود تقوی
مطالب مشابه
همراه معماری آرل باشید