
وقتی فیلیپ جانسون پس از 98 سال زندگی در 2005 مُرد، تاثیرات و فعالیتهای او را میتوانستید در گسترهی وسیعی از تیرکهای مدرن گرفته تا ستونهای پستمدرن و ورای آن بررسی کرد. فرانک گِری سخنرانِ تشییع جنازهی او بود. مارک لَمستردر بیوگرافی جدیدی که دربارهی فیلیپ جانسون نوشته است، «مَردِ خانهی شیشهای »، دو روایت موازی از وی ارائه میکند :
اول داستانی گَتسبیطوراز ثروت، زیبایی، و جاودانگی (کسی که در دههی سی میلادی فاشیست و طرفدار هیتلر بود)؛ و
دوم، داستان کسی که، بیش از هر چیز دیگری در زندگی، به دنبال تاثیرگذاری بود. جانسون، بهطور پیروزمندانهای از لوکوربوزیه مشهورتر شد، تا جایی که بهاندازهای فرنک لوید رایت (پیشوای معماری آمریکا) در مرکز توجهات قرار گرفت. جانسون اولین ستارهمعمارجهان بود.

هنگام دانشجویی در هاروارد، بیپروانانه اولین قدم را به سمت شهرت با برگزاری اولین نمایشگاه معمارانهی موزهی هنر معاصر در نیویورک برداشت. او با استفاده از روابطش با اروپا توانست لوازم اولین نمایشگاه این موزهی جدید را در 1932، دستوپا کند. از جایگاه کیوریتوری و بدون هیچگونه آموزش رسمیای در معمای، جانسون افرادی با دوبرابر سن خودش را با پررویی اما چشمی تیزبین نقد میکرد. زمانی که به کلاس والتر گروپیوس در 1940 رفت، همکلاسیهای وی از اینکه کتابی را میخواندند که نام جانسون روی آن حک شده بود، «سبک بینالمللی »، و خانهای پیشساخته را مطالعه میکردند که وی بهعنوان تِز خود داشت میساخت، معذب میشدند. جانسون که راحت بیحوصله میشد، هیچوقت مجوز معماری نداشت اما دور زدن این مشکل بوروکراتیک ریز کار پیچیدهای نبود. جانسون از آن دسته آدمهایی بود که اعتقاد دارند قوانین برای آدمهای ضعیف است. وقتی جانسون با خودشیفتگی تمام پرید وسط حرفهی معماری، بیقید و بند تقلید میکرد، و هنگام سیّاسی خودسرزنشی به راه میاندخت. در خانهی شیشهای خود در سال 1949، خیلی بیشتر از الهام گرفتن و اقتباس کردن از میس ون دررو استفاده کرد.
خودشیفتگی و خودستایی در آمریکا خیلی زودتر و بیشتر نتیجه میدهد تا اروپا، فیلیپ جانسون حتی با دونالد ترامپ هم کار کرد. اشتغال همزمان در دو حرفهی معماری و کیوریتوری، کار بیخطری نیست. او حتی کارهای خودش را در نمایشگاهها قرار میداد، تا جایی که مورد سرزنش فرانک لوید رایت واقع شد.
اواسط زندگی حرفهایش بود که تصمیم گرفت عینکِ گرد سیاه بزند، عین لوکوربوزیه،(که به نظر جانسون فردی بحثبرانگیز اما نخبه بود) تا فرایند دگرگونی از خوشگذرانی بولوارگرد به قهرمانِ جدیِ طراحی را کامل کند و ادای احترامی زیرکانه به کسی که نه سازه رو خوب میشناخت و نه خوب طراحی میکرد. برای جانسون سبک –استایل- مهمترین چیز است.

در طول سالیان، و در همهی اطرافِ جهان، هرجا معمارِ پرانگیزهای بود، سروکلهی جانسون نیز پیدا میشد –و آنها از او یاد میگرفتند. سیر تکاملِ معمار به سوپرستاره تا حد زیادی آفریدهی وی بود، با مقداری کمک از رایت و کوربوزیه. با این حال حس ششم و اعصاب قویای داشت. در 1971 او داورِ مسابقهی مرکز پمپیدو در پاریس بود. او و به طرز عجیبی ژان پروویکه به مسائل اجتماعی اهمیت زیادی میداد، شدیدا اعتقاد داشتند برندهی مسابقه باید طرحی از دو مرد تازهکار معماری باشد: رنزو پیانو و ریچارد راجرز.
در میانههای 1970 گروهِ «پنج نیویورک» -پیتر آیزنمن، مایکل گریوز، چارزل گواتمی، جان هیدوک ، و ریچارد مییر- مشهور شد. به گفتهی لمستر، جانسون به زودی به آنها پیوست و حمایت خود را با نوشتن ضمیمهای به دومین نسخهی کتابِ «پنج معمار » در 1972، کتابی که شهرت گروه پنج را تثبیت کرد، نشان داد. در 1979 فیلیپ جانسون اولین برندهی جایزهی پریتزکر نیز شد. جانسون حالا دیگر به جایی رسیده بود که خودش رئیس را تعیین میکرد.

مرد خانهی شیشهای: فیلیپ جانسون، معمارِ قرنِ مدرن، از مارک لمستر. از Little, Brown & Company
به مناسبت 90 سالگی جانسون در 1996، او جمعی از پانزده معمار –رفیق، آن طور که خودش میگفت- شامل فرانک گری، زاها حدید، آراتا ایسوزاکی، رم کولهاس، باب استرن و چهار نفر از گروه پنج نیویورک تشکیل داد. فیلیس لمبرتکه طراحی داخلی پروژهی رستوران «Four Seasons» را به جانسون بخشیده بود، مانند ملکهای در میان جمع نشسته بود. جانسون برای سالها نمادی از هوش و خرد در معماری بود و آن عکس، عکسی که آن روز گرفته شد، یادگاری از این دستآورد بود. اما پیانو، راجرز، فاستر (که در دانشگاه ییل با او آشنا شده بود) و نوول آن روز عصر آنجا نبودند.
چگونه معماران یکدیگر را قضاوت میکنند و اعتبار کسب میکنند؟ یک راه از طریق شرکت در مسابقات شناختهشده است، داخل و خارج حرفهی معماری، که البته جای تورم زیادی نیز دارد. برگزارکنندگان، کافرماهای جاهطلبی را که میخواهند زرنگ و باهوش دیده شوند، جذب میکنند تا حامی پروژههای بیمایه و بیهوده شوند. جدیدترین هدیهی فاستر به لندن، برجِ مضحک «لاله»، نشان میدهد فشار انتظارات به وزنهای سنگین و بازدارنده منجر میشود. طرحهای رنزو پیانو برای آسمانخراشِ «ستون » -که در برابر اعتراضات گسترده به «مکعب» تبدیل شد. کنار ایستگاه پدینگتون نمونهی دیگری از همین مساله است. مهرهی مارِ جانسون البته در ارتباط گرفتن و شبکه ساختنش بود. شاگردان را به دفترش راه نمیداد که اگر میداد از اینکه میدیدند این مرد بزرگ چقدر کم کار میکند، متعجب میشدند- چراکه باید در کنار رایت کار میکردند یا پیرو میس وندررو میشدند –همان سه میس ون درروی کور کوچک .
نمایشگاهی از کارهای پیانو در آکادمی سلطنتی لندن، بر جنبهی «کارگاهیِ» حرفهی معماری خیلی تاکید شده است، و به همکاران پیانو در شانزده طرحی که به نمایش گذاشته شده (بهترین آثارِ یک عمر فعالیت حرفهای) اهمیت و اعتبار یکسانی بخشیده شد. اما برای پروژههای بزرگ و معتبر، شهرت از همه چیز مهمتر است. کارفرماهایی که از رنزو پیانوی 81 ساله و نورمن فاستر 83 ساله طرح میگیرند، بیش از هر چیز دیگری، درواقع مهر تایید ارزشمند آنها را میخرند.

کتابخانهی جانسون در باغ خانهی شیشهای، 1980. از: نویسنده
حدید به شیوهی خودش پیشرفت کرد، همراه با استعدادی انقلابی و شخصیتی مستقل بهعنوان زنی بسیار موفق در معماری. دعوای حقوقیای که بین پاتریک شوماخر و وصیهای حدید در گرفته است تا حد زیادی به این مربوط است که پشتوانهاش که بود. شوماخرِ افراطی، طرحهای تکهتکهی کانستراکتیویست او را به ساختمان تبدیل میکرد، از ساختمان آتشنشانی ویترا در نزدیکی بازل (اولین پروژهی زاها حدید) تا الان. به خوبی به یاد دارم که در افتتاحیهی ساختمان در 1993، شوماخر بهعنوان کسی معرفی شد که طرح را به واقعیت تبدیل کرد، به آن جسمیت بخشید –با این حال، شوماخر هنوز هم در سایهی حدید قرار دارد. زنده باد تفاوت !
آیا جهانِ فیلیپ جانسون و «رفقا» کم رنگ شده است و روی به نابودی میرود؟ ضرورتِ بحران محیط زیستی فعلی، در کنار تغییرات ژئوپولتیک، اشاره به احیای هوشیاری در حرفهی معماری دارد. نخبهی منفرد، ستارهمعمار دیگر کم کم فریبی مهمل بهنظر میرسد.
پاورقی مقاله :
- Gillian Darley : جیلیان دارلی
- Mark Lamster : مارک لَمستر
- The Man in the Glass House : مَردِ خانهی شیشهای
- Gatsby-like :گَتسبیطور (اشاره به جِی گتسبی در داستان «گتسبی بزرگ» از فیتزجرالد دارد. منظور زندگیای غیرمعقول و گزاف، با تظاهر و خودنمایی بسیار.)
- Starchitect : ستارهمعمار
- Curator :کیوریتوری (در فارسی به سرپرست و مسئول ترجمه شده است، اما هیچکدام مفهوم کامل این کلمه را نمیرسانند. کیوریتور به کسی گفته میشود که متخصص است و آثاری را برای نمایشی یا کلکسیونی جمعآوری و نگهداری میکند. فعالیهای این فرد خیلی فراتر از نگهداری فیزیکی میرود. او عموما آثار را انتخاب میکند، حتی ممکن است نقد هم بکند، فضای نمایش و نحوهی چینش آنها را طراحی میکند، تبلیغات میکند و الی آخر.)
- The International Style : سبک بینالمللی
- boulevardier : بولوارگرد
- Jean Prouvé : ژان پرووی
- John Hejduk : جان هیدوک
- Five Architects : پنج معمار
- Phyllis Lambert : فیلیس لمبرت
- Pole :ستون
- سه میس ون درروی کور کوچک : از آنجایی که گروه SOM سخت پیرو تفکراتِ میس ون دررو بود، به آنها «سه میس کور کوچک» داده شد
تحریریه معماری آرل
نویسنده: جیلیان دارلی
مترجم: مسعود تقوی | دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات معماری ایران
منبع :
فیلیپ جانسون: ابهامات و تناقضاتِ زندگی اولین «ستارهمعمار» جهان.