چیزهای غیرمنتظره و اختراعات شگفتانگیز را باید در کجا یافت؟ پروژههای بزرگ مقیاس یا موضوعات کوچک؟ به نظر من دومی؛ چون در پروژههای بزرگمقیاس، هزینههای بالا عموما احتمال ریسک را کاهش میدهند و از سوی دیگر خطاهای غیرمنتظره کمتر باعث خلق چیز جدیدی میشوند (چون در عظمت پروژه گم میشوند و به درد خاصی نمیخورند). اما وقتی سر و کارمان با طراحی یک اتاق است، اولا هزینهی خطا کردن یا خرق عادت بمراتب کمتر است و ثانیا: هر خطایی بالقوه یک فرصت است برای اکتشاف. شاید هر خطایی به راحتی پتانسیل خود را برای بهرهبرداری نشان دهد. در دنیای بیولوژی هم وضع چنین است : اختلالات ژنتیکی در انسان و جانوران پرسلولی باعث سرطان و مرگ میشوند ولی در ویروس و باکتری باعث جهش و افسارگسیختگی!
وقتی به سراغ معماری میرویم، پارامتری سوم هم اضافه میشود : کارکرد. کارکرد به این معنی که خانه را برای آسایش خانوادهای در یک بستر ییلاقی میسازیم یا برای خواب شب خانوادهای شهرنشین؟ ویژگی معماری تفریحی این است که کارفرما ممکن است سر کیسه را هم «تفریحی» شل بگیرد!
در متن «معماری جیبی (۱)» نشان دادم که خانههای ییلاقی چه بستر مناسبی برای نوآوری هستند و حتی ممکن است به معماری آینده جهت بدهند. این بار میخواهیم ببینیم چه جنگولکبازیهایی از درون این معماری به بیرون میجهد که ما معماران معمولا حواسمان به آنها نیست! جنگولکهای معماری حکم همان اشعههای فرابنفش را دارند که جهش تکسلولیها و مرگ پرسلولیهارا به ارمغان میآورند. به سراغ چند نمونه معماری تکسلولی جهشیافته میرویم.
جعبهی منعطف: خانهی میما
دیوژن حکیم یونانی، در بشکهای میزیست و گویا از معماری آن بسیار راضی بوده است! براستی هم معماری را که کوچک وکوچکتر کنی، جعبهای میماند. وقتی معماری تبدیل به جعبه شود، کاربر معماری از شهر معمار-دیکتاتورها خلاص خواهد شد.
معماران دو دسته اند: معمار-مولدها و معمار-دیکتاتورها.
معمار-دیکتاتور خودش را دست خدا بر روی زمین میداند و ابلهانه به تعیین تکلیف برای کاربران میپردازد، ولی معمار-مولد (که هنوز تعدادشان خیلی کم ولی روبهرشد است) معماری را بمثابه اسمارتفون میبیند: برای کاربر چهارچوبی هدفمند تعریف میکند و زبانی برای اعمال تغییر، اما اجازه میدهد کاربر در همان چارچوب و با همان زبان تعریفشده، به ساختن محیط دلخواهش بپردازد.
معماری جعبه ای و خُردمقیاس، این امکان را فراهم میکند که معماری از احجام غیرقابل کنترل غولآسا، به پازلی شیرین و قابل حل و تغییر بدل شود. این دقیقا اتفاقی است که در خانهی Mima رخ داده است : معمار جعبهای کلی را تعریف کرده است و شبکهای شطرنجی برای تعبیه دیوارها، اما در چینش این دیوارها دخالتی نمیکند و این کاربر است که براحتی دیوارها را جابجا میکند.
خوبی کار Mima این است که به خوبی انسان مدرن را فهمیده است: او شفافیت، تمیزی و حداقلی بودن را دوست دارد و از آن مهمتر: دوست دارد تصمیم بگیرد! چطور میتوان انتظار جامعهای دموکراتیک داشت، وقتی معماری ما دموکراتیک نباشد. البته هیچ دموکراسی نیست که در اسارت برخی بندهای زبانی و چاروبهای برساخته نباشد. این دقیقا چیزی استکه در خانهی Mima متجلی میشود.
تمام مساحت این جعبه ۳۶ مترمربع است که البته در قیاس با بقیهی محصولات نهضت خانههای نقلی (mini-houses) غولی است! ولی در قیاس با خانههای متعارف کوتوله. شاید بشود گفت خانهی Mima یک زمین تمرین است : جایی برای تمرین سبک زندگی آینده در خانههای شفاف و کوچک، جایی برای تمرین مدرنیته توسط آدمهای سنتی. خانه کاملا شفاف است ولی برای کسی که هنوز محرمیت را به شفافیت ترجیح می دهد، امکانات را فراهم کرده است : روح خانه مدرن است ولی به ساکنینش اجازه میدهد اگر هنوز آمادهی این سبک جدید زیست نیستند، به آرامی آن را تمرین کنند.
خانهی نامرئی: کاسا اینویسیبل
معماری را تصور کنید که دو چالش را با یک راهحل رفع کرده باشد. چالش نخست، همنشینی با بستر است:
۱. چگونه خانهای بسازیم که به بستر و محیط اطراف خود احترام گذاشته باشد؟ هر بستری یک مسألهی جدید است. آیا راهحلی فراگیر از جنس تولید انبوه برای حل مسأله وجود دارد؟
۲. چگونه عمق فضا را بیشتر کنیم و کاری کنیم که فراختر به نظر برسد؟ بعضضی اتاقهای ۳×۳ شبیه تالارهای ۵×۵ به نظر میرسند و بعضی بالعکس! چاره چیست؟ آینه! آینه از شیشه عجیبتر است. «شیشه» صرفا انگار نیست ولی آینه پا را فراتر میگذارد : اطرافیانش را دوبرابر میکند! و به همین سادگی راهحلی میشود برای سازگاری معماری با هر بستری و به همین ترتیب فضا را دو برابر میکند و فراختر مینماید. شاید به همین دلایل بود که سازندگان casa invisible نمای خانهی کوچکشان را در حاشیهی روستا از آینه ساختند.
کاسا اینویسیبل البته مهمتر از یک شیرینکاری آینهدار است: راه حلی است برای بحران مسکن جهان که در همهجای دنیا دارد احساس میشود. خانهای است که با ۳ مدول براحتی تولید و نصب میشود و قیمت آن در قیاس با همتایان اروپاییاش بسیار ارزانتر است. طراحی مدولار آن، فرصتی برای کاربر ایجاد می کند که در نوع خانهای که میخواهد تصمیم بهتری بگیرد. برخلاف «خانهی میما» نمیشود «کاسا اینویسیبل» را هر وقت دلمان خواست عوض کنیم، ولی میشود موقع سفارش مدولها و نصبشان، به معمار بگوییم چگونه کنار هم چیده شوند.
آزمایشگاه معماری: کانکسها وارد میشوند!
معماری با کانکس و کانتینر خیلی بیشتر از آنچه فکرش را بگنید در جهان در حال رایج شدن است. پرداختن به دنیای کانکسها به طور مفصل، مجالی بهتر میطلبد. اما لازم است همینجا یادآور شوم: چرا که نه؟! مگر قرا نشد معماری ما به سمت جعبههای کوچک دیوژن برود که دفترچه راهنمایی در کنارشان به ما برای چیدمان و تغییر آن کمک کنند؟ جعبههای حی و حاضر کانکس را چرا ندیده بگیریم؟ امروز معماری با کانکس به چنان مراحل پیشرفتهای رسیده که بعضی معماران با کانکس دست به شعبده میزنند! کسانی مثل جیمز وایتیکر (James Whitaker) در خانهی جاشوآ (Joshua).
خانهی جاشوآ را البته معمارش به قصد خانه طراحی نکرده بود، قرار بود دفتری در آلمان باشد که بنا به دلایلی ساخته نشد. اما بعتر کهیک فیلمساز امریکایی با دوستانش به زمین خود در صحراهای غرب ایالات متحده میرفت، همان طراح به او گفت «میدانی اینجا جون میده برای چی؟!» و از لپتاپش تصاویر این طرح را نشان داد. کرفرمای فیلمساز مزیتش همین است: آمادهی پذیرش ایدههای تخیلی و عجیب است. اینجاست که باز تأکید میکنم: اتفاقات عجیب و غریب در چیزهای ریز بیشتر رخ میدهند تا چیزهای درشت! طرحی که برای یک دفتر در آلمان اجرایی نشد، برای خانهای دورافتاده در امریکا به ثمر رسید.
اما طرح وایتیکر تنها نیست. طرحهای کانکسدار تنها بخشی کوچک از دنیای جدیدی است که به خوبی نشان میدهد مسألهی جدید معماری فرمهای اگزوتیک و یا حل مسألهی سازه نیست. باید صورت مسأله را در دانشکدههای معماری عوض کرد. نگاهی به آزمایشگاهها و نمایشگاههای معماری به ما نشان میدهد که چقدر دنیا نسبت به انتظارمان عوض شده است. برای نمونه تنها به پاویونِ استودیو لِوِنبتس (Levenbetts) اشاره میکنم: من اسمش را میگذارم خانهی آکاردئونی!
خانهی آکاردئونی راحت ساخته میشود، راحت نصب میشود، تنوع زیادی در نوع فضا دارد و حتی یک حیاط مرکزی میتواند داشته باشد! متریال خانه ذاتا آببندی شده است و عایقبندی حرارتیاش هم کاری ندارد. کوچک است و جای زیادی را نمیگیرد. میتواند حلال مشکلات مسکن باشد. پس منتظر چیستیم؟! امروزه کمتر از ۲۰درصد مخارج ساختمانسازی صرف سازه میشود و بیشتر از ۳۰ درصصد صرف تأسیسات (و این تازه مربوط به ساختمانهای متعارف است و نه این نمونه های جهشیافته!) در چنان دنیایی مسألهی معماران باید دو تا باشد:
۱. چگونه واسطهی رسیدن کاربر به سلیقهاش باشند؟ (کاری که شرکت های اپل و سامسونگ بسیار خوب از پسش برآمدند)
۲. چگونه مسائل حیاتی انسانی همچون آب و فاضلاب را حل کنیم؟! آدمیزاد پر از مصرف و پر از ضایعات است. کسی باید حلشان کند!
نویسنده : شهابالدین تصدیقی؛ دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات معماری ایران
منابع:
1. https://www.dezeen.com
2. https://www.dezeen.com
3. https://www.dezeen.com
4. https://www.dezeen.com
مطالب مشابه
همراه معماری آرل باشید