تحریریه معماری آرل
ریتم همهجا پیدا میشود؛ از قالی بیجار گرفته تا بالِ پروانه. مسئله این است که چطور آن را ترجمه کنیم.
احتمالا تابهحال چیزهایی دیدهایم که به طرز عجیبی روابطشان هماهنگ به نظر میرسد و همه چیزشان سر جای خودش است؛ کوکِ کوک. آن چیز شاید کوزه یا فنجان کوچکی باشد، شاید رنگهای فرش زیر پایمان باشد یا شاید هم قطعهای از شوپَن . اجزای کوچک و بزرگ آنها جورِ دلنشینی کوک شده و به هم دوخته شده است. تعادل و هماهنگی را در خیلی از چیزهای طبیعی و مصنوعی به راحتی احساس میکنیم، ولی چطوری میتوانیم آن را بازتولید کنیم؟
بخشی از هارمونی را میتوان به روابط ریتمیک و تناسبات ریاضی ترجمه کرد. زبان ریاضی همهجا مشترک است. اما انصافا زبان سادهای هم نیست. زبانی هم هست که دانشمندان و شاعران ایرانی چند صد سال پیش برای توضیح آهنگ کلامشان توسعه دادهاند و شاید به درد ما هم بخورد. در این متن میخواهیم یاد بگیریم بدون دانش صریح ریاضی، موسیقی و چیزهای دیگر، کوکها و آوازهای اطرافمان را بخوانیم و به زبان معماری یا زبانهای دیگر ترجمه کنیم.
ریتم همه جا هست، در صدای تیک و تاک ساعت، حرکت برگها، دود، امواج و ضربان قلبمان. کافی است چیزی با روابط مشخصی بیش از سه بار تکرار شود تا ریتم به وجود بیاید. تا چیزی تکرار نشود ریتمی هم وجود ندارد؛ اما معمولا چیزی بیشتر از یک تکرار یکنواخت لازم است تا به ریتم دلنشینی دست پیدا کنیم. ریتمها را میتوان با شنیدن، دیدن و حتی لمس کردن درک کرد، اما مشکل اینجاست که معلوم نیست چطور میشود اینها را به هم ترجمه کرد. مثلا نمیدانیم چطور ریتم موسیقی دلخواهمان را در طراحی مقاطع یک دبیرستان وارد کنیم.
شاید یک روش خوبِ ترجمهي ریتم، این باشد که از تقسیم خط کمک بگیریم. مثلا اگر یک خط را به چهار قسمت مساوی تقسیم کنیم و هر قسمت را با یک «لای» بخوانیم میتوان گفت چنین ریتمی تولید کردهایم: «لای-لای-لای-لای». حالا اگر قسمت اول همان خط را نصف کنیم و بخشهای نیمشده را با «لا» بخوانیم ریتم ما میشود «لا-لا-لای-لای-لای». تقسیم خط به نظر روش مناسبی برای بیان ریتم است و میتوان هر بخش آن را معادل فاصله یا زمان کشیده شدن هر جزء در نظر گرفت. در موسیقی هم از خطوط میزان برای نمایش ریتم کمک میگیرند. سابقهی کشف روابط خطی یکدوم و سهچهارم در تولید صدا، دستکم به زمان فیثاغورث برمیگردد. روش جالب دیگر این است که از دایره کمک بگیریم. اما چطور؟
تصویر 2- تصویرسازی خطی و دایرهای ریتم یک دوره (میزان)
دایره را هم خیلی راحت میشود تقسیم کرد. مثلا برای رسیدن به ریتم قبل میتوانیم دایرهی خود را چهار بخش کنیم و یک بخش را مجددا نصف کنیم. اما در موسیقی زمان عامل مهمی است و اینکه هر صدا یا سکوت چه مدتی کشیده میشوند اهمیت دارد. پس اگر بخواهیم ریتم آهنگی را دربیاوریم باید جوری زمان اجرای هر صدا را هم نمایش دهیم. اگر دایرهی خود را مثل صفحهی ساعت ببینیم و برایش یک عقربه بگذاریم مشکلمان برطرف میشود. تصور کنید موسیقیای میشنویم که از دو صدا تشکیل شده؛ مثلا صدای گیتار و درام (طبل). دو دایرهی داخل هم میکشیم که هر دایره میتواند یک صدا را نمایندگی کند. هر کدام از دایرههایمان را بسته به این که صدای گیتار و درام چندبار در یک میزان، تکرار میشوند تقسیم میکنیم و مثل تصویر ۳ شماره میگذاریم و هر وقت عقربهی ساعت به آن برسد صدایش را درمیآوریم.
تصویر 3- تقسیمبندیهای سهتایی و چهارتایی میزان و ترکیب آنها
در موسیقی زمان اهمیت زیادی دارد اما در هنری مثل معماری این امکان وجود دارد که زمان را متوقف و موسیقی و ریتم خود را منجمد کنیم. آهنگ و وزن شعر فارسی هم از این نظر مشابه معماری است. شاعران و دانشمندان ایرانی، علمی به اسم عروض و قافیه را برای نمایش وزن و آهنگ اشعارشان توسعه دادهاند. آن روزها به خاطر تسلط زبان عربی، اسمهای عجیب و غریبی هم برای وزن و آهنگ شعرها انتخاب میکردند؛ اما امروز برای درک وزن و آهنگ یک شعر لازم نیست بفهمیم که مثلا «بحرِ رجزِ مثمنِ مطویِ مخبون» چه معنیای میدهد! دلیلش هم این است که آهنگ کلام زبان فارسی طی هزاران سال شکل گرفته و هر کسی که فارسی حرف میزند خودبهخود میتواند وزن و آهنگ یک شعر را تشخیص دهد. اما چطور؟
مثلا این بیت حافظ را در نظر بگیریم: «تابِ بنفشه میدهد طرهی مشکسای تو / پردهی غنچه میدرد خندهی دلگشای تو». حالا سعی کنیم آهنگ آن را با «لا» و «لای» تکرار کنیم. به نظر این طوری میشود: «لای-لا-لا-لای / لا-لای-لا-لای (چهار بار)». تقریبا همیشه آهنگ هر دو مصرع یک بیت شعر مثل هم است. اگر طبق سنت «لای»، یعنی هجای کشیده را با « ـ » و «لا»، یعنی هجای کوتاه را با «U» نشان دهیم و آنها را دور یک دایره بگذاریم؛ شکلی شبیه تصویر ۴ به دست میآید. یک شعر دیگر را هم امتحان کنیم. مثلا مولانا که اتفاقا خیلی هم وزنهای جدیدی را به شعر فارسی اضافه کرده این را سروده: «دلِ من دلِ من دلِ من برِ تو / رُخِ تو رخِ تو رخِ بافرِ تو» که آهنگ هر مصرع آن اینطوری به گوش میرسد: «لا-لا-لای / لا-لا-لای / لا-لا-لای / لا-لا-لای». این را هم میتوان مثل شکل سمت چپ تصویر ۴ نشان داد.
تصویر 4- نمایش آهنگ و وزن دو بیت شعر فارسی
شاعران ایرانی کلا از هفت دایره برای نمایش یا تولید وزن اشعارشان کمک میگرفتند که برای بخش بزرگی از اشعار فارسی کافی بود. ابوالحسن نجفی برای طبقهبندی وزن اشعار فارسی همهی دوایر سنتی را در یک دایرهی بزرگتر جمع کرده که روابط بیش از چهارصد وزن مختلف از اشعار فارسی را در خود جای میدهد. این دایره در تصویر ۵ نمایش داده شده و برای به خاطر سپردن آن میتوانیم وزن این شعر سعدی را حفظ کنیم: «هزار جهد بکردم که سِرِّ عشق بپوشم / نبود بر سرِ آتش میسَّرم که نجوشم». یعنی «لا-لای-لا-لای / لا-لا-لای-لای». حالا هر ریتمی که درست کنیم میتوانیم با این دایره آن را بسنجیم و ببینیم که آیا با گوش و آهنگ کلام فارسی منطبق است یا نه. بسته به این که از کجای دایره شروع کنیم و ساعتگرد بچرخیم یا پادساعتگرد، آهنگهای مختلفی به دست میآیند که چند نمونه را در تصویر ۵ میبینیم. اما این به چه درد ما معمارها میخورد؟
تصویر 5- دایرهی ابوالحسن نجفی بیش از چهارصد وزن را در اشعار فارسی توضیح میدهد.
ابزار و روشی که با آن ریتمها را بفمیم و ثبت کنیم؛ هم در برداشت و مشاهدهي طبیعت، آثار معماری و سایر آثار هنری و هم در طراحی به ما کمک میکند. در واقع بستگی دارد بخواهیم کوک چه چیزی را بفهمیم و چه چیزی را با آن کوک کنیم. مثلا ممکن است در فرایند طراحی تصمیم بگیریم طرحمان را با مدولهای سازهای کوک کنیم. به قول کوششگران سازه، به این معنا، چیزی است که معماری را بهساز میکند.
مثلا شاید از آهنگ این شعر مولوی خوشمان آمده باشد: «تلخی نکند شیرین ذَقَنَم خالی نکند از می دهنم» که اینطوری شنیده میشود: «لای-لای-لا-لا-لای / لای-لای-لا-لا-لای». میتوانیم با ریتم آن شبکهی سازهی طرحمان را کوک کنیم. اگر «لا» را فاصلهی کوتاه و «لای» را کشیده در نظر بگیریم شبکهی سازهای ما که در تصویر ۶ نشان داده شده، شبیه یک جور شبکهی پیچازی کوک میشود.
تصویر 6- بهرهگیری از ریتم یک شعر فارسی در طراحی شبکهی سازهای
با کمک چندصد وزن شعر فارسی میتوانیم حالات بسیار متنوع دیگری را نیز در نظر بگیریم. این فقط به چیدمان سازه محدود نمیشود و هر چیزی را در طراحی میتوانیم با آن کوک کنیم؛ از ترتیب قرارگیری بازشوها گرفته تا الگوی همنشینی آجرها. این یک مثال دوبعدی ساده با دو محور عمود برهم بود؛ تصور کنید با بیشتر کردن محورها، تغییر زاویهها و افزودن ابعاد سوم و چهارم (یعنی زمان) چقدر میتوانیم طرحمان را بر اساس یک ریتم توسعه دهیم.
به لطف قابلیتهای شنیداری زبانمان و با کمک دایرههایی که ریتم روی آنها سوار میشود به زبانی دست پیدا میکنیم که میتوانیم با آن روابط ریتمیک اطرافمان را بخوانیم. وقتی در خیابان یا هر جای دیگر قدم میزنیم و چیزی مثل سایهی درختان یا بازشوهای یک ساختمان یا سنگفرش زیر پایمان به نظرمان هارمونی دارد؛ میتوانیم با یک «لا-لای-لا-لای» ساده در زیر لب روابط ریتمیک آن را به خاطر بسپاریم و هر جا خواستیم از آن کمک بگیریم. میتوانیم تا حد زیادی خیالمان راحت باشد که زبان انتخابیمان صدها سال است توسعه پیدا کرده و نسبت خوبی با آهنگِ کلام و موسیقی درونی ما برقرار کرده است.
تحریریه معماری آرل
نویسنده : محمد نورانی، دانشجوی دکتری معماری دانشگاه تهران
مطالب مشابه
همراه معماری آرل باشید