نویسنده : تحریریه معماری آرل
تاریخ : يکشنبه , ۱۳۹۶/۰۸/۲۱ ۱۱:۱۶
تحریریه معماری آرل
وقتی به ساختار شهر نیویورک(تهران) فکر می کنید، چه چیزی به ذهن تان خطور می کند؟ مسلما ساختمان امپایر استیت و ساختمان کرایسلر و همچنین مجسمه ی آزادی، پل بروکلی و ترمینال گرند سنترال. احتمالا بیش از باقی شهرهای بزرگ، ساختمان های شهری نیویورک در میان معروف ترین و پربازدیدترین ساختمان های گردشگری و کاربردی برای توریست ها و ساکنان شهر محسوب می شوند. معمار معروف سانتیاگو کالاتراوا یکی از جدیدترین فضاهای شهری "اوکولوس" ایستگاه حمل و نقل واقع در محل حادثه ی 11سپتامبر(در برج های دوقلوی تجارت جهانی) است را طراحی کرده است. همچنین موضوع یکی از کتاب های جدید انتشارات "اسولین" شده است.کالاتراوا می گوید : "از نیویورک یاد گرفتم که کاری غیرمعمول انجام دهم. همه ی شهرها برای من الهام بخش هستند. می خواستم وارد این زمینه شوم. می خواستم با سازه های پیشین رقابت کنم نه اینکه از آن ها تقلید کنم اما در عین حال هم می خواستم تقلید کنم. ترمینال گرند سنترال یک بنای یادبود و یک مکان بسیار زیباست." اوکولوس که بال های سفید دارد یک فرم ارگانیک در مرکز مجموعه برج های جدید است. همچنین به جای برج های دوقلو دو استخر یادبود ساخته شده است. همانطور که پیش بینی می شد در یک مکانی که احساسات و عواطف زیادی را برمی انگیزد ساختن این سازه بدون جنجال نبود (هفت سال به برنامه ریزی گذشت و بودجه ی بسیار زیادی هم خرج شد، بیشتر مشکلات هم مربوط به صاحب آنجا بود). با این حال این فرم صعودی با فضای داخلی بزرگش در میان تعداد زیاد برج های مستطیل شکل منطقه ی منهتن جنوبی بسیار جلب توجه می کند. یک پروژه ای که دقیقا یک سال بعد از حادثه ی غم انگیز 11 سپتامبر آغاز شد و 14سال بعد در فوریه 2016 کامل شد. اوگولوس نه تنها یک رابط فیزیکی برای رسیدن به قطارهای زیر زمین است بلکه کالاتراوا قصد داشته "یک شاهدی برای این باور که ما می توانیم بر این حادثه ی هولناک غلبه کنیم" و یک نمادی از وفاداری مردم آمریکا و یک هدیه "که به جامعه داده شده" است. مجله ی AD با این معمار در مورد نحوه ی طراحی ساختمان هایی برای آینده گفتگو کرده است. همراه آرل باشید..
مجله Architectural Digest : به طور کلی چگونه یک ایستگاه حمل و نقل یا یک پل را در مقایسه با یک برج طراحی می کنید؟
سانتیاگو کالاتراوا : چیزی که برای من در تمام پروژه هایم خیلی مهم بوده مکان ساخت آن پروژه است، جایی که آن بنا ساخته می شود. بعضی اوقات پل ها در جاهایی ساخته شده اند که لنداسکیپ زیبایی داشته است. برای مثال پل ساندیل در کالیفرنیا روی رودخانه ی ساکرامنتو قرار دارد. باقی پروژه ها مانند کار اولم ایستگاهی در بزرگراه بود که در وسط شهر بود. باید پیامدهای عملکردی را کاهش می دادیم. مثلا باید سر و صدای قطارها را کاهش می دادیم. یا در موزه ی هنر میلواکی شرایطی خاص داشتیم. این موزه نزدیک ساختمان "ارو سانینن"، در انتهای خیابان ویسکانسین بود. من درخواست دادم در انتهای خیابان ویسکانسین که روبروی پل دریاچه است، توسط موزه به شهر وصل شود و محیط مناسب تر خلق شود. مورد بعدی Ground Zero در شهر نیویورک است که در پلان اصلی، ساختمان به برج شماره ی3 متصل شده بود که رو به اتمام است. از ابتدا و حتی در هنگام مسابقه راه حلی پیشنهاد دادم که جداسازی ساختمان از آن و ایجاد فاصله بین چهار خیابان (خیابان های گرینویچ، چرچ، وسی و آزادی) بود. فکر می کنم خیلی به محیط اطراف بستگی دارد: قراردادن بخشی از ساختمان در میان این بلوک ها و جداسازی آنها از موقعیت پیشین جایی که پیش از این مانند زائده ای چسبیده به برج شماره ی 3 بود. هر کدام از پروژه ها دارای روش های متفاوتی داشتند. هر کدام از آنها کاملا به شرایط وابسته بودند اما تک تک آنها با هم فرق دارند چون شرایط متفاوتی داشتند.مجله Architectural Digest: چگونه برای سایت خامی مثل Ground Zero طراحی می کنید؟ وقتی که شما وارد رقابت شدید چیزی در این سایت نبود. یک زمین صافی بود که نماد اندوه مردم زیادی بود.
سانتیاگو کالاتراوا: وقتی در شهر نیویورک کار می کنید باید بر اساس شرایط موجود کار کنید و در Ground Zero شهر نیویورک خود شروع ایده و کانسپت است. فرهنگ، سبک زندگی و شبکه ی خیابان های نیویورک. حتی اگر در آن زمان سایت پروژه جای مخروبه ای باشد روش طراحی در شهری مانند نیویورک را باید از خود شهر نیویورک و به بهترین حالتی که می توانید برداشت کنید. یک ساختمان جدید باید حس امید را برساند و باید بگویم اصلا سخت نیست. 14 سال طول کشید تا این بنا ساخته شود و من هم در این مدت در نیویورک زندگی کردم، هر روز که از کار می گذشت زمان خارق العاده ای بود. از نیویورک یاد گرفتم که کاری غیرمعمول انجام دهم. از شهر چه چیزی یاد گرفتم؟ نشانه های شهری نیویورک ساختمان ها هستند. مثلا پل بروکلین یا کتابخانه ی عمومی خیابان 6ام، همه ی اینها برای من الهام بخش بودند. تمام شهر برای من الهام بخش بود. می خواستم در این زمینه وارد شوم. می خواستم با سازه های پیشین رقابت کنم نه اینکه از آن ها تقلید کنم اما در عین حال هم می خواستم تقلید کنم. ترمینال گرند سنترال یک بنای یادبود و یک مکان بسیار زیباست.مجله Architectural Digest: به نظرتان چگونه این بنا با زمینه ی بلافصل خود تطبیق یافته؟ این بنا از بناهای اطرافش بسیار متفاوت است.
سانتیاگو کالاتراوا: از نظر مقیاس و از نظر مقیاس شهری این بنا بسیار کوچک است. اگر از چلسی یا بروکلین نگاه کنید هیچ چیزی از ایستگاه نخواهید دید. چیزی که می بینید برج ها هستند. این راز زیبایی خط آسمان شهر نیویورک است که در میان خط های آسمان شهرهای دیگر یکی از زیباترین آنها در سطح جهان است. به عنوان یک عابر پیاده وقتی نزدیک آن حرکت می کنید، اگر از سمت خیابان گرینویچ یا خیابان چرچ یا هر کدام از خیابان ها بیایید متوجه می شوید که ایستگاه نسبت به مقیاس شما و مقیاس برج های اطراف یک مقیاس متوسط دارد. این کاری است که من می خواستم انجام دهم. به نظر من ایستگاه به عنوان یک بنایی با مقیاس متوسط در میان آسمان خراش های اطرافش، مقیاس انسانی تری دارد.مجله Architectural Digest: وقتی داخل ایستگاه هستید، احساس می کنید که خیلی بزرگ است اما وقتی نزدیک آن هستید به نظر می آید که کوچک تر است که به خاطر سیستم پله هایی است که به طبقات پایین تر می روند. شما در نظر داشتید به بیننده ها چه احساسی منتقل کنید؟
سانتیاگو کالاتراوا: به خاطر این که نما دارای شیب است به سمت زیر زمین بزرگ می شود و وقتی دو طبقه پایین تر از زمین هستید، فضا بزرگتر از بیرون است. بنابراین با اینکه ساختمان در میان بلوک های مستطیلی مطابقت پیدا کرده، وقتی داخل آن هستید تحت تاثیر آن قرار می گیرید و احساس می کنید در یک پلازای بزرگ هستید. شما یک فضای رازآلود کشف می کنید که در طول روز کمی نور دریافت می کند. در داخل ایستگاه شرایط روشنایی مانند وقتی است که در خیابان قدم می زنید. این یکی از کارهایی بود که می خواستم انجام دهم. از روز اول روی نور اصرار داشتم.مجله Architectural Digest: تا به حال اتفاق افتاده که بعد از 5 یا 10 سال به پروژه ای نگاه کنید و با خودتان فکر کنید که "الان راه حل بهتر یا طراحی بهتری برایش می توانم داشته باشم"؟
سانتیاگو کالاتراوا: من تا به الان 7 ایستگاه قطار بسیار بزرگ ساخته ام: یکی در ایتالیا، دو تا در بلژیک، یکی در فرانسه، سوئیس، پرتقال و همچنین آمریکا. چیزی که وجود دارد این است که ایستگاه ها یک روزه ایجاد نمی شوند. هر کدام از آنها چندین سال طول می کشند. به نظرم هر کدام از آنها ثمره ی زندگی من هستند. ایستگاهی که در زوریخ انجام دادم وقتی افتتاح شد که حدودا 33 ساله بودم و برای من خارق العاده بود. آنها هر کدام قدم های بزرگ و تلاش های بزرگی در زندگی من بودند. همین اتفاق برای Ground Zero افتاد. تقریبا 14 سال روی این ایستگاه کار کردم. از روز اول تا روز آخر. طبق گفته ی کرنلیوس ،تاریخ نگار رومی، "15 سال یک چرخه از حیات انسان است" چون هر 30 سال نسل ها عوض می شوند. من نسبت به همه ی این پروژه ها و به خصوص ایستگاه نیویورک احساس رضایت دارم.مجله Architectural Digest: بنابر گفته ی کرنلیوس ایستگاه اوکولوس تقریبا به اندازه ی یک چرخه از حیات طول کشید؟
سانتیاگو کالاتراوا: چیزی که تفاوت دارد این است که این کار نتیجه ی یک لحظه است. وقتی این پروژه را شروع کردم، فقط یک سال از حادثه ی 11سپتامبر گذشته بود. همه پر از احساسات بودند و همه چیز خیلی ملموس بود. وقتی ساختمان را شروع کردیم هنوز بخشی از خرابه ها آنجا بودند. ما باید مکان مان را پیدا می کردیم. این ایستگاه احساسات این لحظه را دربردارد. غم و اندوهی که همه ی ما احساس می کنیم. این خیلی خوب است که شما ایستگاه را می بیند ولی آن حس غم و اندوه را منتقل نمی کند. این یک تضادی است که امیدوارم به بقیه هم منتقل شود چون من روی آن تاکید داشتم و این کار را برای نسل آینده انجام دادیم. این کار را برای کسانی که الان در مهدکودک هستند و نمی دانند در آن محل چه اتفاقی افتاده انجام دادیم. من به این بنا به چشم دلیلی برای امید و به عنوان شاهدی برای این باور که ما می توانیم بر تراژدی ها غلبه کنیم نگاه می کنم. می توانیم با طراحی ساختمانی که صدها و هزاران نفر به آن عادت می کنند غلبه کنیم. در این نمونه ساختمان پر از حس حیات است. این بنا یادبودی برای مرگ نیست بلکه یادبودی برای زندگی است.مجله Architectural Digest: همان طور که شما می گویید، بنایی به این کارآمدی می تواند نشانه ی شهری هم باشد.
سانتیاگو کالاتراوا: این بنا برای بخشیدن به جامعه است. این ایستگاه به جامعه هدیه شده است. کتابخانه برای جامعه است. پل گلدن گیت در سانفرانسیسکو برای جامعه ی سانفرانسیسکو است. پل بروکلین، که یکی از باشکوه ترین پل هایی است که من تا به حال ساخته ام، هم یک یادبودی برای جامعه است. این همان کاری است که تلاش داشتم در Ground Zero هم انجام بدهم، که بنایی بسازم که هر روز توسط 300هزار کاربر یا حتی بیشتر مورد تجلیل قرار بگیرد. امیدوارم وقتی از این ایستگاه استفاده می کنند با خودشان فکر کنند "نیویورک بهترین جای دنیاست".در ادامه تصاویری از خلق هنری سانتیاگو کالاتراوا را مشاهده نمایید.
تحریریه معماری آرل
منبع : آرل ، مجله AD
مطالب مشابه
X
همراه معماری آرل باشید