فضا و زمان – تجربه ی معماری در آثار سینمایی آندری تارکوفسکی

تحریریه معماری آرل
"روح ما همانند یک اقامتگاه است. و با به یاد آوردن "خانه ها" و "اتاق ها"، در می یابیم که در درون خود بمانیم. تصورات ما از خانه به دو جهت حرکت می کنند: به همان اندازه که ما درون آن ها هستیم، آنها نیز درون ما هستند."
سینما و معماری اگرچه به مثابه دو‌ «هنر‌- صـنعت‌» بـررسی مـی‌شوند، مشترکاتی به لحاظ ساختاری با هم دارند که می‌توان آنها را مورد بررسی‌ قرار داد. اما جـدا از این تشابه و افتراق‌ها، سینما و معماری از آنرو با‌ هم قابل مقایسه ‌اند که‌ هر‌ دو بـا مصادیقی چون "انسان" و "شـهر" مـرتبط هستند. سینما به عنوان هنر هفتم نقش مهمی در ارتقای فرهنگ جامعه دارد. شباهت های معماری و سینما بسیار زیاد است، چه از نظر عنصر دیدن و چه از نظر عامل زمان و حضور شخص. فضای وجودی در معماری به خوانش بیشتر مکان و زمان کمک می کند و باعث ادراک تجربه های وجودی ما می شود. هم چنین فضای وجودی در فیلم  موجب ایجاد فضای خیالی و حسی می شود و به ادراک مخاطب کمک می کند. بنابراین مفهوم فضای وجودی به مثابه الگویی مشترک در سینما و معماری از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد.
"هیچ فیلمی وجود نـدارد کـه تصاویری از معماری‌ را‌ شامل‌ نشود". این جمله صرف‌ نظر از‌ اینکه‌ آیا‌ ساختمان‌ها واقعا در فیلم نشان داده می‌شوند یا نه صحیح است، زیرا قاب بندی یک تصویر دلالت بر وجود و برپایی یک‌ مکان‌ مشخص‌ می‌کند. از طـرف دیگر، برپایی و تشکیل یک مکان‌، وظیفه‌ بنیادی معماری است. اولین وظیفه معماری مشخص کردن مکان بشر در جهان است. همان‌طور که مارتین هایدگر می‌گوید، "ما‌ به‌ دورن‌ دنیا پرتاب شده ایم و از طریق مـعماری تـجربیات خارجی و غریبمان را‌ به احساس مثبت خانه و مسکن تبدیل می‌کنیم.  ساخت مکان، فضا، موقعیت، مقیاس (قاب بندی زندگی بشر) که از‌ مشخصه‌های‌ معماری‌ هستند، به صورت غیر قابل اجتنابی به تمامیِ بـنیان‌های سـینمایی نفوذ‌ می‌کند‌. معماری همان‌گونه که فضا را متحد و یکی می‌کند، زمان را نیز اداره می‌کند. کارشتن هریس می‌نویسد "معماری‌ تنها‌ رام کردن فضا نیست، بلکه دفاع محکمی در مقابل از بین رفتن‌ زمان‌ است‌‌". بـازسازی و یـکی کردن زمان (دوباره مرتب کردن، زیاد کردن سرعت، کم کردن سرعت، متوقف‌ کردن‌ و بازگرداندن‌) به همان اندازه در بیان سینمایی نیز مهم است. بعضی از مشهورترین نمایندگان معماری‌ آوانگارد‌ معاصر نیز‌ مثل برنارد شومی، رم کولاس، کوپ ایملب و ... بـر اهـمیت سـینما در‌ شکل‌گیری‌ سبکشان‌ در معماری اذعان داشته‌اند.
درباره آندری:
در چهارم آوریل۱۹۳۲ در روستای زواراژیه در منطقه یوریوتسکی روسیه با نام آرسنیویچ تارکوفسکی به دنیا آمد. پدرش آرسنی تارکوفسکی شاعر و مترجم بود. مادرش ماریا ایوانووا نام داشت که از انستتیتوی ادبی ماکسیم گورکی در رشته ادبیات فارغ التحصیل شده بود. خانواده پدری تارکوفسکی اصالتی لهستانی داشت. پدر خانواده را ترک کرد و آندری و خواهرش مارینا تحت حمایت مادر بار آمدند. مادرش مهم ترین مشوق او برای روی آوردن به ادبیات و هنر بود. پدرش در سال ۱۹۴۰ به عنوان خبرنگار به ارتش سرخ پیوست و به نقاط مرزی اعزام شد. اندکی بعد در جنگ مجروح گردید و یک پای خود را از دست داد. آرسنی تارکوفسکی نشان ستاره سرخ دریافت کرد و مدتی بعد از جبهه به خانه بازگشت. آندری اوقات فراوانی را همراه پدر می گذراند و با او از شعر و ادبیات می گفت و از گنجینه صفحات موسیقی پدر بهره می برد. در همین زمان بود که تارکوفسکی شیفته موسیقی باخ شد. شیفتگی فراوان به موسیقی باعث شد که تارکوفسکی در اواخر دهه ۱۹۴۰ به تحصیل موسیقی و فراگیری پیانو در مدرسه هنر مسکو روی آورد. اما او پس از مدتی موسیقی را رها کرد. وی در سال ۱۹۵۴ وپس از فارغ التحصیلی در موسسه فیلم مسکو در رشته کارگردانی ثبت نام کرد. تارکوفسکی در مدرسه فیلم شیفته نئورئالیسم ایتالیا و موج فرانسه گردید و تحت تأثیرآثار فیلمسازانی همچون کوروساوا، بونوئل، میزوگوشی، برسون وایدا قرار گرفت.

رز براون
در تمامی آثار سینمایی آندری تارکوفسکی کارگردان اهل روسیه، رابطه فضا و زمان به شکلی کشف می شود که پایه و اساس پدیدارشناسی معماری را به نزدیکترین شکل ممکن نشان می دهد. مضامین فیلم "نوستالژی" اثر آندری تارکوفسکی، خاطره و حالاتی محو از تباهی (خرابی) ، درون مایه اصلی فیلم هستند که به طور مداوم در طول فیلم به مخاطب یادآوری می شوند، از تغییر مبهم مکان در فیلم "استالکر" گرفته تا میلی ژرف به خانه های گنگ (خرابه ها) در فیلم "نوستالژی".
با استناد به نظریات و فلسفه معماری، اهمیت معماری در کار تارکوفسکی با شناخت همزمان از فیلم و محیط ساخته شده مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. با توجهی خاص به تصاویر ویرانگر فیلم "استالکر" ، نمونه هایی از سایر آثار سینمایی به عنوان ابزاری برای درک عمیق تر این درون مایه ها و مضامین تکرار شونده مورد بحث قرار خواهند گرفت.
فیلم استاکر، اثر آندری تارکوفسکی، 1979
 همچنین شرایط زندگی شخصی و وضعیت سیاسی در دوره حیات کارگردان، به گونه ای مختصر در محتوا گنجانده می شود تا اثر هنری را به صورتی مرتبط با درون مایه ها و مضامین ارائه دهد. این امر به ارزیابی کلی از تصاویر معمارانه فیلم های تارکوفسکی و ارتباط مداوم آنها با جامعه معاصر و روح امروزی (مدرن) می انجامد.

 "گاهی اوقات می پنداریم که گذر زمان باعث می شود بیشتر خودمان را بشناسیم، در حالی که هرچه از خود می دانیم صرفاً نتیجه امیالی متوالی در فضایی است که در آن احساس ثبات می کنیم. ما موجوداتی هستیم که ابدا نمی خواهیم از صحنه محو شویم، و حتی اگر کسی در گذشته خود محو شود، سعی دارد تا زمانش را در حالت معلق نگه دارد (از گذر زمان جلوگیری کند). و فضا می تواند زمان را به حالت فشرده (متجسم) در حفره های کوچک   بی کرانش داشته باشد"
 
       فیلم نوستالژی، اثر آندری تارکوفسکی،1983
 
موسیقی به خاطر انتزاع ذاتی‌اش از دیـرباز بـه عنوان نزدیک‌ترین‌ فرم‌ هنری‌ به معماری شناخته شده است. اگرچه سینما حتی از موسیقی هم به مـعماری نـزدیک‌تر‌ اسـت‌، نه فقط به دلیل ساختار فضایی و فیزیکی‌اش، بلکه اساسا به این دلیـل کـه‌ هـم‌ سینما‌ و هم معماری فضاهای زندگی شده را به هم پیوند می‌دهند. این دو فرم هنری‌ تـصاویر‌ جـامع از زنـدگی خلق می‌کنند. همان‌طور که ساختمان‌ها و شهرها تصاویری از فرهنگ و روش‌ خاصی‌ از‌ زندگی را خلق و حفظ مـی‌کنند، هـر دو فـرم هـنری اهمیت و جوهر فضای موجود را‌ معنی‌ می‌کنند‌؛ هر دو تصویری تجربی از موقعیت‌های زندگی به وجود مـی‌آورند. کاری که تارکوفسکی به خوبی انجام داده است.

 تحریریه معماری آرل
تالیف و ترجمه: محمد گلشن

لینک مستقیم : https://www.arel.ir/fa/News-View-8566.html