پروژه فکری چیست؟ ( بخش دوم)

تحریریه معماری آرل

در بخش اول از مقاله پروژه فکری چیست؟ ، به چیستی پروژه فکری و چگونگی ارتباط آن با حرفۀ معماری پرداختیم. اما پرسشی که اکنون مطرح می شود بر دشواری های پروژه فکری تمرکز دارد. آیا می توانیم به راحتی ادعا کنیم که ما نیز پروژه فکری داریم؟ قبل از پرداختن به این پرسش، توجه به سیر تفکر در معماری ضروری است. بازنگری و مطالعه در این خصوص، نشان می دهد که همۀ نگرش ها و اندیشه هایی که پیرامون معماری رخ داده و اکنون تاریخ تحولات آن موجود است؛ به یکدیگر تافته، در هم تنیده شده و ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند. بنابراین آنچه در موضوع «تفکر در معماری» اهمیت دارد توجه به سیر تحولات است. به طوری که تمرکز بر موضع فکری یکی از اندیشمندان معماری بدون توجه به سایر دیدگاه ها و تفکرات ممکن نیست. لذا می توان چنین در نظر گرفت که ما با یک زنجیره درهم تافته از ریسمان های فکری مواجه هستیم که می توانیم به بررسی آن ها بپردازیم:

حال مسئله این است که اگر همه اندیشه های تحقق یافته در تاریخ معماری همچون ریسمان های فکری درهم بافته شده است؛ آیا امکان دارد بدون پیوستن به این زنجیره، پروژه فکری داشت؟

از این پرسش چنین آشکار می شود که تاریخ تفکر و یا به طور کلی ماهیت آن همچنان ناشناخته باقی مانده است.در تبیین چیستی تفکر لازم است بدانیم تفکر، تاریخ مند است و سنت دارد. فکر کردن در خلاء اتفاق نمی افتد. در حقیقت، تفکر ماهیتی واکنشی دارد. به طور مثال هوسرل، فیلسوف آلمانی-اتریشی و بنیانگذار پدیدارشناسی، در واکنش به تفکر دکارت، اندیشمند معروف عصر روشنگری، اندیشه ای را بیان می کند.

بدین ترتیب سیر تغییرات و دگرگونی های اندیشه بشر، تاریخ تفکر را شکل می دهد و اندیشمندان را در زنجیره ای به یکدیگر پیوند می دهد. اما پیوند این اندیشمندان به معنای همسویی و موافقت صِرف آنها در نوع دیدگاه نیست؛ بلکه می تواند افکار و نقطه نظرات متفاوتی عنوان شود . لذا تاریخِ تفکر، تاریخِ پیوست ها و گسست هایی است که در اندیشه رخ داده است؛ اما هر اندیشه در این زنجیره بر اثر واکنش به اندیشه دیگر پدید آمده و جایگاه مشخصی دارد.

اکنون که با ماهیت تفکر آشنا شدیم به سوال اصلی این یادداشت برمی گردیم:

چگونه می توان پروژه فکری داشت؟

فرض کنید تاریخ تفکر به مثابه یک درخت تنومند است؛ اکنون برای داشتن پروژه فکری دو روش پیشنهاد می شود:

1- برگشتن و کاشتن یک سنت و تاریخ تازه و خلق کردن یک زنجیره تفکر

این روش تا حدی دشوار به نظر می رسد. چرا که کاشتن تاریخ نو، مستلزم آن است که آگاهی، دانش و فکر نهان در تاریخ نفیس ایران را به گونه ای استخراج کنید که پویا و قابل رشد باشد. در این صورت امکانی فراهم می شود تا بتوانیم بر مبنای این تاریخ پویا وارد گفتگو شویم و اتفاقات نو از دل تاریخ زاییده شود. مرحوم داریوش شایگان در بخشی از نوشته های خود رابطه ما با تاریخ را چنین توصیف می کند: «هنگامی که به محتوای تاریخ نگاه می کنم می بینم که در غیاب من پدید آمده است.» او در این باره اصطلاح جالبی داشت و می گفت: «ما در تعطیلات تاریخ به سر بردیم.» یعنی تاریخ که خاستگاه تحولات افکار، ایده ها و دیدگاه ها است در حالی شکل گرفته که ما در آن مشارکتی نداشتیم. این موضوع به طور مشابه در تاریخ معماری نیز احساس می شود. هنگامی که کتابی از تاریخ معماری را می خوانیم، درمی یابیم که سیر تحول دیدگاه ها و اندیشه ها از افرادی نظیر آلبرتی تا آیزنمن و همچنین تا دوره معاصر روی داده و ما اکنون در حالی با این زنجیره تاریخی مواجه هستیم که در تکوین آن چندان شرکت نکردیم. بنابراین تاریخی که روایت شده اندیشه ای را در دل خود پنهان کرده که لازم است آن را استخراج کنیم و یا به تعبیری تاریخی نو خلق کنیم.

2- نگاه کردن به درخت موجود و قلمه زدن

در روش قلمه زدن باید در نظر داشته باشیم که ما اغلب مسائل را در تقابل شرق و غرب درک می کنیم و معمولاً در واکنش به این پرسش که چرا ما در تاریخ غرب، جغرافیای خاموش هستیم ؟ معمولاً این امر را بدیهی می دانیم و می گوییم چون تاریخ ما نیست. اما وقتی به مطالعه رخدادهای بزرگ جهانی می پردازیم و آن ها را نقاط درخشان تاریخ می یابیم؛ تقابل شرق و غرب کمرنگ می شود. یکی از این نقاط درخشان تاریخ، نقطه ای شرقی در تاریخ معماری معاصر است که در پاسخ به مسئله ای جهانی روی داده و آن سبک معماری متابولیسم ژاپنی است.
زمانی که ریسمان فکری در ژاپن تافته می شد و مسائل گوناگونی در جهان مطرح بود؛ انسانها در جغرافیاهای مختلف به این موضوع فکر می کردند که ظرفیت های تکنولوژی برای ساخت شهرها پس از جنگ جهانی دوم چیست؟ بدین ترتیب جامعه جهانی به منظور حل این چالش ایده پردازی کرد: تکنولوژی چگونه می تواند در معماری مشارکت داشته باشد؟
 

کنزو تانگه یکی از معماران تأثیرگذار و توانمند ژاپنی، معماران جوان را با زنجیره فکری حاکم بر دنیا پیوند داد. این در حالی است که اجازه نداد اندیشه آنان در این زنجیره ذوب شود. بنابراین معماران ژاپن با در نظر داشتن محدودیت هایی مانند کمبود اراضی، جغرافیای ناپایدار و اشغال کشور در جنگ جهانی دوم، نبوغ خود را به کار گرفتند و پروژه فکری « ظرفیت های تکنولوژی در دنیای پساجنگ» را مورد مطالعه و بررسی قرار دادند. بدین ترتیب سرانجام توانستند ضمن همراهی با این چالش جهانی، سبک متابولیسم را ارائه کنند.

حرکت متابولیسم که گاه به آمیخته گرایی نیز خوانده می شود به مثابه نوعی نحوه تفکر و همکاری گروهی بود که همزمان با برگزاری گردهمایی جهانی طراحی در توکیو در سال 1960 با تأثیرپذیری از کنزو تانگه و همکارش تاکاشی آسادا شکل گرفت. معماری متابولیسم برگرفته از اشکال هندسی و فرمول های ریاضی است که علاوه بر منعکس کردن زندگی الکترونیکی عصر مدرن، روش های زندگی سنتی مردم ژاپن را فراموش نمی کند. ابتکاری که معماران ژاپنی در نظر گرفتند جالب توجه است. آنان تکنولوژی را که عمدتاً در تقابل با طبیعت شناخته می شود؛ به مثابه یک اُرگانیسم طبیعی به نام متابولیسم ژاپنی به همگان معرفی کردند. بدین ترتیب تحولی در تاریخ معماری روی داد که ثابت کرد تکنولوژی همیشه «بَر طبیعت» نیست و می تواند «با طبیعت» نیز باشد. این رویداد در سیر تحول ایده های معماری و تاریخ تفکر معماری باقی ماند و همچنان به عنوان نقطه ای درخشان وجود دارد. چرا که معماران ژاپنی تنها به مصرف ایده و یا بومی سازی آن بسنده نکردند؛ بلکه ترجمه ای از جغرافیای خود را به تاریخ اضافه نمودند تا در تکوین آن مشارکت داشته باشند.


متابولیسم ژاپنی امکان تولید یک فکر و ایده را فارغ از جغرافیا و محل زندگی فرد، فراهم کرد؛ به طوری که امروزه هر کسی بخواهد به رابطۀ تکنولوژی و معماری فکر کند نمی تواند این قطعه از تاریخ تفکر در معماری را نادیده بگیرد. این کار در مثال درخت تاریخ، به نوعی قلمه زدن تعبیر می شود؛ چرا که مولّد بودن را شرح می دهد و نوعی از تفکر و نگرش را تولید می کند که می تواند پیروان خود را داشته باشد چه بسا که کنزو تانگه شاگردان خود نظیر ایسوزاکی، تویو ایتو، فوجی موتو و ... را باقی گذاشت.


در جمع بندی سخنان مذکور چنین نتیجه گیری می شود: فکر کردن از یک موتور مولد به عنوان پرسش آغاز می شود؛ به طوری که پرسش می تواند اندیشه را فعال کند و با چالش زایی به ایجاد تحولات و حرکت های نو منجر شود. در این میان آن چه از اهمیت ویژه ای برخوردار است داشتن پروژه فکری و دشواری هایی است که در این راستا وجود دارد. همچنین مسئله ای که حائز اهمیت است اضطراب شناخته شده ای است که در میان معماران و طراحان نسبت به تخطی از گرایشات بازار وجود دارد. بنابراین اگر پروژه فکری یک طراح با تمایلات و خواسته های بازار مغایرت داشته باشد پیگیری آن در حرفه طراحی به مراتب دشوارتر است. به طوری که جسارت طراح به عنوان عاملی تعیین کننده در مسیر پیشبرد پروژه فکری، ایفای نقش می کند.


منبع: برگرفته از سخنرانی "محمد یاسر موسی پور" دانش آموخته دکتری معماری از دانشگاه شهید بهشتی
نویسنده: منیژه قاضیا


لینک مستقیم : https://www.arel.ir/fa/News-View-8502.html