نمایشی تاریخی از تکنولوژی برای معماران (قسمت دوم: دنیای قشنگ نو)

تحریریه معماری آرل

آن‌چه گذشت

قسمت قبلی داستان را که خوانده‌اید؟ ظهور سیاره‌ی میمون‌ها. در آن قسمت برای این‌که بفهمیم تکنولوژی چیست و چه ربطی به معمارها و کارشان دارد نمایشی را در سه پرده تماشا کردیم. هر پرده از نمایش راویان خودش را داشت. داستان از این قرار بود که انسان خردمند از دو میلیون سال پیش توانست ابزارهایی را برای خودش بسازد. ابزارهایی که کم‌کم حتی ریخت و قیافه‌اش را هم عوض کردند. ساخته‌های آدم چیزهایی جادویی و اسرار آمیز بودند که آدم با آن‌ها ارتباط شگفت‌انگیز و تازه‌ای با دنیای بیرون برقرار می‌کرد. زمان زیادی گذشت و تمدن‌های بشری یکی‌ یکی پیدا شدند. وقتی به بعضی از چیزهایی که از تمدن‌ّهای گذشته باقی مانده‌اند نگاه می‌کنیم، عجیب و گاهی شاعرانه به نظر می‌رسند؛ حتی چیزهای کوچکی مثل کوزه یا قفل در. اما از زمان نامعلومی تکنولوژی روحیه‌ی تازه‌ای پیدا کرد. ابزارهایی مثل قطب‌نما و کشتی‌های چندبادبانه، دید تازه‌ای به صاحبانشان می‌داد. شاه‌های اسپانیا سرزمین‌هایی می‌خواستند که آفتاب هیچ‌وقت در آن‌ها غروب نکند و فرانسوی‌های می‌گفتند رود سن از وسط دنیا می‌گذرد ...

... زمان گذشت و تکنولوژی هر روز پیچیده‌تر و همه‌گیرتر می‌شد. کارخانه‌ها اول شهرهای انگلستان و بعد فرانسه را به کلی تغییر دادند. کارگرها که در ازای کار سنگین در کارخانه‌ها، دستمزد کمی می‌گرفتند؛ چاره‌ای جز طغیان برایشان باقی‌ نمانده ‌بود و از اولین گروه‌هایی بودند که به این وضع واکنش نشان دادند. لادایت‌ها در اوایل قرن نوزدهم به ماشین‌های نساجی حمله کردند و آن‌ها را خرد و خمیر کردند. در این اوضاع اروپا؛ دو نگاه متقابل نسبت به تکنولوژی داشت شکل می‌گرفت. یک طرف رمانتیک‌هایی مثل ویکتور هوگو، تولستوی، ویلیام موریس و جان راسکین بودند که خرابی‌های جدید تکنولوژی نگرانشان کرده بود و طرف دیگر معمار-مهندس‌هایی از قبیل گوستاو ایفل، ویلیام استرات، ولادمیر شوخوف، فرانسوا هنبیک و خیلی‌های دیگر بودند که با آغوش باز از تکنولوژی استقبال می‌کردند و پل‌ها و برج‌ها را با قطعات فولادی و بتن مسلح می‌ساختند.

پرده‌ی چهارم: دنیای قشنگ نو

بانک‌ها، کارخانه‌ّها و صنایع جدید؛ روابط و معاملات را در محدوده‌ي مرزهای کشورهای اروپایی بیشتر می‌کردند. مفهوم ملیت و ملی‌گرایی که با انقلاب فرانسه در اواخر قرن هجدهم جان تازه گرفته بود داشت شدت می‌گرفت. هر ملتی مثل فرانسه یا بریتانیا به آخرین پیشرفت‌های تکنولوژی خود می‌بالید. در میانه‌های قرن نوزدهم بود که ملت‌های بزرگ و پیشرفته‌ی اروپایی در اولین نمایشگاه جهانی در لندن جمع شدند تا پیشرفت‌ّهای صنعتی خود را به رخ هم بکشند. شعارِ کریستال پالاس این بود: نمایشگاهی بزرگ برای صنایع همه‌ي ملت‌ها. برای آدم‌هایی که اولین بار زیر سقف کشیده‌ و فراخ این قصر شیشه‌ای می‌ایستادند؛ سخت نبود که دربرابر تکنولوژی پشت آن احساس حقارت کنند. اما سرنوشت کاخ شیشه‌ای این بود که بسوزد، دود شود و به هوا برود و نمادی برای شروع معماری مدرن باشد.
 

تصویر 1- سمت راست نقاشی‌ای است که ملکه ویکتوریا را در حال بازگشایی کریستال پالاس نشان می‌دهد (نمایشگاه ۱۸۵۱) و سمت چپ برج ایفل را در زمان ساخته شدنش نشان می‌دهد (نمایشگاه ۱۸۸۹)

وقتی برج ایفل در نمایشگاه جهانی ۱۸۸۷ پاریس با هجده هزار قطعه کوچک و بزرگ فلزی و میلیون‌ها پیچ و مهره و میخ‌پرچ ساخته شد؛ بلندترین سازه‌ی روی زمین بود. غول فولادی در صدمین سالگرد پیروزی انقلاب کبیر فرانسه، سر و صدای زیادی به پا کرد و آدم‌هایی مثل امیل زولا و الکساندر دوما آن‌ را هیولایی بدقواره و بی‌فایده بر چهره‌ی دوست‌داشتنی پاریس توصیف می‌کردند. با وجود این قبیل مقابله‌ها؛ تکنولوژی قرن نوزدهم زندگی آدم‌ها را زیر و رو کرده بود. جیمز وات ایده‌ی ماشین و پیستون بخار را کامل کرد؛ ادیسون و گروهش به اولین لامپ با رشته‌ي زغالی دست پیدا کردند؛ بِرِتا همسر کارل بنز، سوار اتومبیلی سه‌چرخ شد که اولین خودروی مدرن بود و به سلامت خودش را به خانه رساند؛ کانال سوئز ساخته شد و برادران لومیر در انتهای این قرن، با تکمیل ایده‌ي ادیسون، اولین تصاویر تاریخ سینما را ثبت کردند. اما این تازه اول راه بود.

تصویر 2- تصاویر از راست به چپ معرف ماشین بخار جیمز وات، اولین خودروی مدرن کارل بنز، لامپ رشته زغالی ادیسون و سینماتوگراف برادران لومیر هستند.

وقتی قرنِ بیستم شروع شد، مردم شهرهای بزرگ جهان مثل مسکو، نیویورک و پاریس به خیابان‌ها ریختند. بیشتر مردم به آینده خوشبین بودند و از تکنولوژی شگفت‌انگیزترین تردستی‌ها را انتظار داشتند. در اولین سال قرن جدید؛ نوبت نمایشگاه‌های جهانی دوباره به پاریس رسیده بود. مردم از موتورِ آقای دیزل دیدن کردند، با هیجان سوارِ اولین پله‌برقی عمومی شدند و در سالن‌های نمایش به تماشای اولین فیلم‌های بلند و با صدا نشستند. در همان سال‌ها بود که برادرانِ رایت به آرزوی پرواز جان بخشیدند و چند سال بعد فرانسوی‌ها اولین پرواز بلند تاریخ بشر را تجربه کردند و انیشتین و پلانک با نظریه‌های نسبیت و کوانتوم بنیان‌های فکری انسان را غلغلک دادند. بضی از معماران و نظریه‌پردازانِ معماری هم به این شوقِ جدیدِ تغییر و تحول سرسپردند. شاید اگر ما هم مثل فوتوریست‌ها در این عصر پرهیجان در بافت‌های تاریخی فلورانس، رم یا ونیز زندگی می‌کردیم؛ بدمان نمی‌آمد سنت را دور بریزیم، از نو شروع کنیم و پیشرفت‌های تکنولوژی را بستاییم. این‌ها خواسته‌های سانت‌الیا در بیانیه‌ی ۱۹۱۴ فوتوریست‌ها بود. او یک سال بعد راهی جنگ اول شد و همان‌جا کشته شد.

تصویر 3- شوق حرکت و تغییر در ابتدای قرن بیستم - سمت راست؛ تابلوی شهر برمی‌خیزد، اثر اومبرتو بوچینی و سمت چپ؛ مرکز الکتریسیته، اثر آنتونیو سانت الیا

در این سال، پروپاگاندای رهبران سیاسی و احساس غرور ملی هفتاد میلیون نفر را در سراسر اروپا بسیج کرد تا برای به رخ کشیدن قدرت تازه‌ی کشورهایشان با هم بجنگند. سربازها سیگار و گل و شکلات هدیه می‌گرفتند و انگار قرار بود به سفر کوتاه پرافتخاری بروند. هواپیما که سرانجام آرزوی شیرین پرواز را محقق کرده بود و هنوز ده سال هم نداشت روی سر مردمِ بی‌دفاع اولین بمب‌های شیمیایی را رها کرد. بعد از چهار سال ۱۸ میلیون اروپایی کشته شده بودند و کسی تعداد دقیق برده‌های جنگی کشته شده یا قحطی‌زده‌های کشورهای بی‌طرفی مثل ایران را نمی‌داند. در این اوضاع معماری تجملاتی و پرزرق‌برق خریدار زیادی نداشت و مردم از کمبود مسکن رنج می‌بردند. همین موقع بود که معماری مثل لوکوربوزیه زیبایی منطقی کارهای مهندس‌ها را تحسین ‌کرد و ‌گفت بهتر است پول‌ها را خرج معماری قدیمی و عقب‌مانده نکنیم. او در این سال‌ها طرح خانه‌ي دومینو و ایده‌ي خانه، ماشینی برای زندگی را مطرح کرد. ماشینی که به نظر او، اگر درست طراحی می‌شد و کار می‌کرد می‌توانست نیازهای زندگی آدم را برآورده کند و حتی جلوی جنگ‌ها و انقلاب‌ها را بگیرد.

تصویر 4- تصاویر از راست به چپ، اولین پرواز بلند فرانسوی‌ها، بمباران هواپیماهای بوئینگ B17 در جنگ جهانی دوم و انفجار اتمی ناگازاکی را نشان می‌دهند.

در آن‌سوی اقیانوس اطلس، کارخانه‌ی آقای فورد میلیون‌ها خودروی ارزان قیمت را پیش‌فروش کرده بود و برای رسیدن به انبوهی از محصولات با کمترین خطا، خط تولیدِ مدرن را کامل کرد. اتومبیل وارد زندگی روزمره‌ی آمریکایی‌ها شده بود و شهرها یکی یکی جولانگاه ماشین‌ها می‌شدند. ایده‌ی خط تولید به سرعت در کشورهای دیگر نسخه‌برداری شد؛ اما رکود بزرگ اقتصادی و اعتراضات کارگری مثل راهپیمایی گرسنگی کارگران کارخانه‌ی فورد؛ نگاه بدبینانه به تکنولوژی جدید را تقویت می‌کرد. نگاهی که با وقوع جنگ دوم، به هلاکت رسیدن چهار درصد کل جمعیت کره‌ی زمین و انفجارهای هولناک هسته‌ای هیروشیما و ناکازاکی قوت بیشتری گرفت. در ذهن خیلی از متفکران نیمه‌ی قرن بیستم، یک جور سناریوی فرانکشتاینی از تکنولوژی شکل گرفته بود؛ تکنولوژی چیزی زاده‌ی دست بشر بود و حالا مثل هیولایی غیرقابل کنترل شده بود.

برنامه‌ریزی‌های پیچیده‌ و بزرگ‌مقیاس نظامی در زمان جنگ، توسعه‌ی رادارها، موشک‌ها و سیستم‌های کامپیوتری؛ تفکری منطقی و علمی را بال و پر داده بود که به آن تفکر سیستمی می‌گفتند. تفکری که بعدها در نظریات کریستوفر الکساندر و بیل هیلیر خودش را نشان داد و مورد استقبال معماران هم قرار گرفت. بعضی معماران ژاپنی با وجود خاطرات جنگ، اعتمادشان را به تکنولوژی از دست ندادند. کیشوکوروکاوا که در کودکی‌‌اش با هولناک‌ترین چهره‌ی تکنولوژی جدید مواجه شده بود؛ دیده بود که چطور خانه‌‌های ناگویا در آتش خاکستر شدند؛ تکنولوژی را جزئی از طبیعت و فرهنگ مردم ژاپن و هماهنگ با تغییر و تحرک دائمی این سرزمین می‌دید. بعد از جنگ، متابولیست‌های ژاپن و آرشیگرام‌های لندن از اولین گروه‌هایی بودند که اتوپیاهای خود را به کمک تکنولوژی تصویر می‌کردند. تصورهایی که در دهه‌ي هفتاد تا حدی در برج‌ کپسولی و مرکز ژرژ پومپیدو خودش را بروز داد.

تصویر 5- برج‌ کپسولی ناکاگین (۱۹۷۲) و مرکز فرهنگی ژرژ پومپیدو پاریس (۱۹۷۷) در ادامه‌ی ایده‌های متابولیست‌ها و آرشیگرام‌ها و با خوشبینی نسبت به تکنولوژی ساخته شدند.

ماهواره‌ها تردستی بعدی بودند. در دهه‌های شصت و هفتاد، ناسا اولین تصاویر را از کره‌ی زمین منتشر کرد. کل سیاره مثل یک توپ سفید و آبی جلوی چشم همه قرار گرفت. از آن موقع بود که جنبش‌های زیست‌محیطی قوت گرفتند و بازار معماری سبز و چالش‌های انرژی داغ شد. همه‌گیر شدن سیستم‌های پیچیده‌ای مثل کامپیوترها و تلویزیون‌ها حتی زبان رایج را تغییر داده بود؛ حالا دیگر آدم مجموعه‌ای از سیستم‌ها مثل سیستم ایمنی و گوارشی بود؛ زمین مجموعه‌ای از اکوسیستم‌ها شده بود و ساختمان هم مجموعه‌‌ای از سیستم‌های سازه‌ای و تاسیساتی. از یک طرف تحلیل‌ّها‌، شبیه‌سازی‌ها، تصویرسازی‌ّهای کامپیوتری و مصالح جدید، ساختن چیزهایی را ممکن می‌کرد که قبلا خوابش را هم نمی‌دیدیم و از طرف دیگر ارتباطات جدید، روابط بین کارفرما، معماران و مخاطبین را به کلی عوض کرد. حالا که تصویر ساختمان‌ّها قبل از ساخته‌شدن در شبکه‌های اجتماعی دست‌ به دست می‌شود؛ انتظارات مخاطبین، تصمیم‌گیری‌ها و جریان‌های موافق و مخالف حتی قبل از این که کار ساخت شروع شود شکل می‌گیرند.

تصویر 6- تصویر سمت راست، تیله‌ی آبی زمین را نشان می‌دهد که ناسا بعد از ماموریت آپولو ۱۷ (سال ۱۹۷۲) منتشر کرد. تصاویر سمت چپ، شهر بدون کربن مصدر اثر شرکت فاستر؛ آکادمی علوم کالیفرنیا اثر راجرز و خانه‌ی هلیوتروپ اثر رولف دیش را نشان می‌دهند.

به این فکر کنید که با پیشرفت‌های بایوتکنولوژی به زودی روزی می‌رسد که بخشی از کار ساخت و ساز به عهده‌ی باکتری‌هاست؛ دنیای مجازی با گسترش سفارش‌های آنلاین و کارهای از راه دور؛ ساختار حمل و نقل را تغییر داده و چهره‌ی خیابان‌ها و ساختمان‌ّها به کلی عوض شده؛ طراحی و ساخت با پیشرفت علم اعصاب و نانوتکنولوژی وارد دنیای جدیدی شده و با مداخله‌ در مقیاس‌های مختلف و پرینت سه‌بعدی هر روز محصولاتی با فرم‌ها و ویژگی‌های منحصربه‌فرد سفارش داده می‌شوند. رشته‌ها و تخصص‌های مختلف به کمک تکنولوژی به هم نزدیک‌ شده‌اند تا کارهای تازه‌ای را انجام دهند. در این وضعیت‌ خیلی از کارهایی که امروز در دانشگاه و دفاتر معماری یادگرفته‌ایم خنده‌دار به نظر می‌رسد. چیزی که اهمیت دارد این است که بفهمیم وقتی که با یک تکنولوژی روبه‌رو هستیم؛ چه قدیمی و چه جدید؛ چه رفتاری را بروز می‌دهیم و چطور به دنیا نگاه می‌کنیم. تکنولوژی مثل عینکی همیشه جلوی چشم ماست؛ دیده نمی‌شود ولی نگاه ما را تغییر می‌دهد. برای این که تاثیرش را بفهمیم، بهتر است خود عینک را برداریم و دوباره نگاهش کنیم.


تحریریه معماری آرل
نویسنده: محمد نورانی؛ دانشجوی دکتری معماری دانشگاه تهران


لینک مستقیم : https://www.arel.ir/fa/News-View-7940.html