انقلاب تا ولیعصر: تبلور دانشگاه تهران

تحریریه معماری آرل
می‌توان آب را تا چند ده درجه زیر صفر سرد کرد بدون آن‌که یخ بزند. در حقیقت یخ زدن آب، علاوه بر برودت هوا نیازمند تشکیل بلور است. می‌شود جلوی یخ زدن آب را در هوای سرد گرفت: تبلور همیشه حول نقطه‌ای خاص شکل می‌گیرد و با روش‌هایی می‌توان از شکل‌گیری آن نقاط پیشگیری نمود (گرچه چنین آبی در دمای پایین بسیار ناپایدار است و شاید تنها تلنگری کوچک، نظمی که جلوی شکل‌گیری نقطه‌ی تبلور را گرفته است در هم بشکند. از این مثال استفاده می‌کنم تا بگویم اندیشه و امیال نیز می‌توانند متبلور شوند، یا نشوند و در حد ابری از و هم و اندیشه باقی بمانند. اما تبلور یک اندیشه چه خواهد بود؟
یک مثال بزنم: "خیابان انقلاب از ولیعصر تا میدان انقلاب یک تبلور است!" تبلورِ بخشی از اندیشه‌ها و خواست‌های اجتماعی شهر تهران (و شاید کشور ایران). اندیشه‌ها و خواست‌هایی که شاید می‌توانست سالیان سال در پستوی اذهان بماند ولی متبلور شده. این مسأله احتمالا کلید درک بسیاری دیگر از امور معماری، شهری و اجتماعی ماست؛ فهم بازار اصفهان بدون فهم نقاط تبلوری چون مسجد عتیق یا میدان نقش جهان میسّر نخواهد بود. چینش و تقسیم راسته‌های بازار یا حتی نظام محلات و اجتماعات شهری را نیز باید حداقل یک بار با رویکرد "تبلور" بررسی کرد. خیابان انقلاب از ولیعصر تا میدان انقلاب هم یک امر متبلور است و در این‌جا نقطه‌ی بروز تبلور "دانشگاه تهران".

از این‌جا بحث جالب می‌شود! دانشگاه اساسا تبلورگاه چیست؟ برای پاسخ به این سوال باید دور و بر این دانشگاه را بررسی کنیم: چه چیزی دور نخ دانشگاه بلور زده است؟ فهم دانشگاه تهران هم از دل فهم خیابان میسر می‌شود، و فهم این خیابان از درون فهم دانشگاه. از نو بپرسیم: دانشگاه تهران و اساسا دانشگاه، از نگاه اجتماع چیست؟ پاسخ‌های متنوعی داده خواهد شد. برخی دانشگاه را محل تلاقی تولید و اندیشه می‌بینند. عده‌ای دیگر چیزی در خدمت حقیقت! عده‌ای دانشگاه را آوردگاه اندیشه‌ها می‌دانند و برخی محل بروز قرائت‌های اقلیت یا مخالف. کسانی هم هستند که مدرک آن را باعث افتخار اجتماعی دانسته و تحصیل در آن را همچون کالایی مصرف می‌کنند تا دلالت بر جایگاه مطلوب اجتماعی‌شان باشد. ده‌ها روایت دیگر هم می‌توان فهرست کرد، ولی بگذارید برای پاسخ به این سوال به سخن خیابان گوش دهیم! امر متبلور درباره‌ی تبلورگاهش چه می‌گوید؟

کالای اول: تحصیل

خیابان را که بنگریم، طیفی از رفتارها و کنش‌های متفاوت به نظر می‌رسد؛ گویی در فواصل متفاوت از دانشگاه، بلورهای متفاوتی از آن شکل گرفته است که هرکدام دانشگاه را در قالب کالایی متجلی ساخته. از میدان انقلاب شروع کنیم، جایی که پیراشکی‌فروشی‌ها حول میدان و ایستگاه مترو حلقه زده‌اند. انگار آستانه‌ی خروج از این تبلورگاه، نوید زمینی‌تر شدن خواست‌ها را می‌دهد: "کالاهایمان را خریدیم، حالا می‌توانیم خودمان باشیم!" کمی که به سمت شرق می‌رویم، کم کم آوار مغازه‌ها و تراکت‌پخش‌کن‌ها سرتان هوار می‌شود که دارند از جزوه، مقاله، پایان‌نامه و انواع کتاب کمک درسی با ما سخن می‌گویند. کمتر جایی می‌توان مفهوم "کالایی شدن تحصیل" را چنین رک و راست حس کرد. اینجا دانشگاه از هر جای دیگری کالاتر است؛ حداقل به شکل عریان و مستقیمش. ولی شکل‌های محجوب‌تری از این کالایی شدن را نیز می‌توان یافت. باید کمی بیشتر در خیابان فرو رفت...

کالای دوم: معرفت

بیشتر که در خیابان فرو می‌رویم، گرچه هنوز جزوات و کتب کمک‌درسی را به مثابه دانشگاه فروشی می‌بینیم، ولی کفه‌ی ترازو به نفع بازار کتاب‌های غیردرسی سنگین می‌شود. این‌جا تبلور دانشگاه است در مقام "زیستگاه اندیشه‌ها". خواه در جدال باشند و خواه صوفیانی عزلت‌نشین، "اندیشه"ها در این‌جا به نمایش گذاشته می‌شوند و خریدوفروش می‌شوند. دیگر کالا "تحصیلات دانشگاهی" نیست، بلکه "معرفت نظری" است، ترجیحا با چاشنیِ گریز از مرکز! کتاب‌فروشی‌ها با ویترین‌هایی از کتب خاص یا منتقد، در کنار دست‌فروشانی که کتب نایاب یا چاپ خارجه را بر زمین ریخته‌اند. در بدنه‌ی همین بخشِ خیابان است که گرافیتی‌هایی با مضمون سیاسی یا چپ بر در و دیوار بعضا به چشم می‌خورد. این‌جا، دانشگاه در بلور "معرفت نظری" متبلور شده و در قالب کتب فلسفه و علوم انسانی خود را به رخ می‌کشد.

ولی قدری جلوتر، کالای "معرفت"، نماد خود را از کتاب رفته رفته به اشیاء نگریستنی تغییر می‌دهد. دیگر قرار نیست برای اثبات جایگاهت کتاب بخری، می‌توانی پیکسلی بر کیفت نصب کنی که در آن روباه در حال پند دادن به شازده کوچولو است. جوانان کولی‌وش با موهای بافته و یا رنگی در حال فروش فرفره‌های چوبی دست‌ساز خود و یا گردنبندهای فلزی به خریدارانی هستند که تمایز خود را در قالب اشیاء نگریستنی نشان می‌دهند. بلور جدید که بر روی بلورهای قبلی بسته شده، تبلورِ تمایزِ نگریستنی است. تشخص و معرفت هنوز هم خریدنی است ولی لازم نیست کالای نمادینش کتاب باشد؛ اناری ریز و سفالی یا جعبه‌ی موسیقی‌ای با عطر قهوه نیز کفایت می‌کند.

کالای سوم: تولید

کم کم به بخش جالبی از طیف خیابان نزدیک می‌شویم، بخشی که البته از ابتدای خیابان هم کم و بیش همراهمان بود ولی غوغای "معرفت" خریدنی مجال شنیده شدنش را کمتر می‌داد: تولید! دانشگاه می‌تواند در مقام محل تولید نیز متبلور شود. ابزار تولید کمتر نگریستنی است ولی مهارت تولید خود کالایی است با جذابیت‌های خودش. مغازه‌هایی با انواع ابزارآلات نقشه‌برداری یا دوربین‌های دیجیتال و آنالوگ، کتاب‌فروشی‌هایی با رویکرد تخصصی (پزشکی یا مهندسی یا حقوق یا...) رفته رفته بیشتر می‌شوند. با دور شدن از دانشگاه، سیطره‌ی "معرفت" خریدنی کمتر می‌شود. کالاهای نگریستنی در اطراف دانشگاه بیشتر به چشم می‌خورند ولی ابزار تولید، خود کالایی نگریستنی نیست، بلکه ابزاری است برای کسب کالای "مهارت". شاید به همین سبب، وزن فروشگاه‌های لوازم فنی و ترسیمی با فاصله گرفتن از دانشگاه در آن سوی خیابان قدس و سپس وصال بیشتر به چشم می‌خورد.

در آخرین قسمت‌های خیابان، به نظر می‌رسد بالاخره داریم از حوزه‌ی تبلورِ دانشگاه تهران خارج می‌شویم. اتفاقت مهم‌تری این‌جا رخ می‌دهد که تبلور خاص خود را در فضا به وجود می‌آورد. خیابان طویل ولیعصر و تآتر شهر در کنار پارک دانشجو، همگی نقاط تبلور قوی‌ای هستند که دامنه‌ی بلورسازیِ دانشگاه تهران را قدری محدود می‌کنند. شاید از همین سبب است که با نزدیک شدن به چهارراه ولیعصر هیچ روح حاکمی بر بدنه‌های خیابان نمی‌بینیم؛ شاید با کمی اغماض بتوان گفت «روح سرخوشی» در این‌جا مشهود است. کافه‌ها و رستوران‌ها در این‌جا نمایان‌تر هستند و به نظر می‌رسد به جایی برای خوش‌باشی نزدیک می‌شویم.

دانشگاه نگریستنی

این همه فروش معرفت، چه در قالب "تحصیل‌فروشی"، چه در قالب "کتاب"، چه در قالب "معرفت نگریستنی" و چه در قالب "مهارت و تولید"، همگی خواست‌ها و اندیشه‌هایی است که حاشیه‌ی دانشگاه تهران را تبلورگاه مناسب خود یافت. حوصله‌ی متن در آن حد نیست که بتوانیم چراییِ این خواست را بفهمیم، ولی بهرصورت نشان از جامعه‌ای دارد که معرفت را عموما امری "نگریستنی" می‌بیند. تبلور مفهوم دانشگاه در رفتارهای مخالف‌خوان یا در پیکسل‌های رنگی و یا کتاب‌های با عنوان انتقادی، همگی بیش از آن که نوید پویایی دانشگاه را بدهد، انذار این را داده که "معرفت امری نگریستنی شده است. قرار نیست دانشگاه تولید کند، قرار است نگریسته شود".

نویسنده: شهاب‌الدین تصدیقی؛ دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات معماری ایران
تحریریه معماری آرل

لینک مستقیم : https://www.arel.ir/fa/News-View-7874.html