هیولایی برخواسته از کلاژهای نامفهوم / آپارتمان مسکونی سایه پود

تحریریه معماری آرل
ارادی یا غیرارادی، تهران وارد موجی از ساخت و سازهای نوین و مفهومی شده که بعضاً می توان غنا، پختگی، نوآوری و خلاقیت را در آنها مشاهده کرد. اما در این بین پروژه هایی هم وجود دارند که نقش یک ایده مفهومی را بازی می کنند و صرفاً تمثیلی از یک برنامه فکر شده هستند. در این بین نما و کالبد آپارتمان مسکونی سایه پود، بخشی از همین مثال ها به شمار می رود. طرحی که به نظر می آید به گذشته و تغییرات روز فکر کرده، اما اینطور نیست. در روند طراحی پروژه به معماری ایرانی فکر شده، اما به درستی حل نشده و به مانند یک معادله ای پیچیده می ماند که اول از بدست آوردن جواب بازمانده و به پایانی سریع بسنده کرده است. 

زمانی که یک فرد با برچسب معمار سعی می کند تا مفهومی را (چه مفهومی که ریشه در گذشته داشته، و چه مفهومی که به ریشه های آینده اشاره کند) بر اساس اشکال و احجام جامه عمل بپوشاند، باید نگرش هایی که در طول تاریخ امتحان شده اند و دارای مفاهیم منحصربه فرد بوده را چاشنی کار خود قرار دهند. وقتی به میس وندور می اندیشیم خلوص و سادگی، وقتی کارهای فاستر را مشاهده می کنیم نوآوری و تکنولوژی، و وقتی تفکرات و پروژه های معمارهای جوان تری همچون بیارکه انگلس را درک می کنیم، جسارتی پخته و عمیق درونشان نهفته است. 

طراحی آپارتمان سایه پود در شهر تهران به اجرا رسیده و یک مجموعه 5 طبقه 10 واحدی است. با مشاهده ساختمان از آن سمت خیابان؛ اولین معضلی که مشاهده می کنیم، به کارفرما و برنامه ریزی شهری برمیگردد. کمبود هارمونی بین این حجم معکبی شکل بزرگ که بین دو کالبد نسبتا کوچکتر جا خوش کرده و هیچ گونه سنخیتی با بافت، سبک و خلوص محله ندارد، آزاردهنده است. وقتی به نمای شمالی ساختمان می نگریم، ابعاد و متریال نمای پروژه پارادکسی عظیم با محله و همسایه های خود ایجاد کرده است. همین عمر در ضلع جنوبی بیشتر بیننده را آزار می دهد.
این درست که ساختمان یک بافت آجری دارد و آجر متریال جذابی است. اما این رنگ و بافت چقدر در زیبا ساختن محله نقش داشته؟ آیا ساختمان های کناری با این فرم بزرگ حقیر نشده اند؟

موضوع دیگر که مشکل عظیم محسوب می شود، به کار بردن شکل های خام بصری است که شبیه برچسبی ساده و نامفهوم بر روی پوسته ساختمان است. انگار ایده اولیه قرار بوده یک فرم دهن پر کن باشد و حرفی برای گفتن داشته باشد. اما طراح وسط کار به همین کلاژ بسنده کرده و کار را از سر خود باز کرده است. دلیلی ندارد یک شکل پایه را Rotate کنیم و با تکرار آن بر روی کالبدی ساده و غول پیکر سعی در مفهومی نشان دادن کار خود باشیم. یا چرا باید همین الگو را کمی تغییر داده و به زور از روی نما به سمت درب پارکینگ هدایت کنیم که مثلا این شکل را در تمام سطح پروژه بگنجانیم. با کمی مطالعه و جستجو درک می کنیم که بسیاری از معمارن باتجربه و جوان (معمارن ایرانی یا خارج از کشور) ممین متعددی را بررسی می کنند تا به تراشه های کانسپچوال و قابل درک برسند. علاوه بر تلاش یک معمار برای ارائه یک کار مفهومی، عملکرد صحیح و استاندارد طراحی یک امر ضروری و حل شده است. 

به عنوان مثال معماری مدرن با تمام کمی و کاستی هایی که داشت و این روزها آماج تند منتقدهای معماری قرار گرفته، در حوزه عرصه بندی و فضاسازی استاندارد خود را به دنیا معرفی کرد. وقتی به جلوتر می رویم به ونچوری و کارهای او میرسیم که از استانداردهای فضاسازی معماری مدرن بهره برده و در کالبدی کلاسیک و گرم، خانه مادر ونچوری را به ما نشان می دهد. در صورتی که معلوم نیست آپارتمان سایه پود به کدام یک از عناصر معمار روز توجه کرده یا از کدام تاثیر گرفته؟ فضاسازی مدرن، یا گم شدن در عناصر معماری ایرانی؟ یا کمی از هر دو؟

 اگر کمی کار دقیق بنگریم، با ایراد قرینه نبودن نما به واسطه دریافت نور طبیعی برای واحدها روبرو، مواجه می شویم. یک واحد نور را کامل دریافت می کند، و واحدی دیگر نصفه و نیمه. حتی پنجره ای را می بینیم که پشت شکل لوزی شکل آجر گم شده است. دو ساختمان کناری، مجموعه ای سه طبقه قدیمی هستند که دارای سبک و ارتفاعی مشخص هستند. انگار این دو ساختمان بین فشار آپارتمان سایه پود لِه یا خورد می شوند. دو ساختمان کناری دارای تراس های گسترده و بزرگ در نمای شمالی بوده که ترکیبی ساده و قابل درک از اتصال درون به بیرون ساختمان می باشند. تراس هایی که بخشی از حریم خصوصی در فضای نیمه عمومی بودند، حال در پرتو دید ساختمان سایه پود قرار گرفته اند و حریم خصوصی همسایه ها را از بین رفته است. از آجر به عنوان متریالی برای همخوانی با بافت منطقه عنوان شده، اما بسیاری از نمای ساختمان های محله دارای پوششی از سنگ یا بافت سیمانی هستند. 

طبق تعارف معمار، بافت سه بعدی نما (که به سختی می توان قبول کرد این بافت سه بعدی است)  به عنوان فیلتری برای ناحیه آلودگی بصری عنوان شده سپس این بافت منطبق با هر طبقه گسترش یافته است. اما ذکر نشده که همین برتری برای طبقات بالاتر (چهارم و پنجم) وجود آمده که می توانند فضای داخل خانه روبرو در محله را که به دلیل فاقد داشتن چنین الگویی در نما مشاهده کنند. حل کردن این محرومیت از دید معمار یک طرفه بوده و به هیچ عنوان به حریم خصوصی همسایه های کناری یا روبرو توجه نشده است. یا این جمله که : "این الگوی شبكه‌ای تداعی‌كننده همان فخر و مدین است كه نور را به صورت روزنه‌ای، به درون فضا پخش می‌كند". پس چرا این الگوی شبکه ای برای تعداد خاصی از واحد ها لحاظ شده است. حتی غیر قابل قبول است که جداره جنوبی یک بافت سبز و زنده را برای رهگذران تداعی می کند. بهترین تعریفی که می توان در مورد نمای جنوب عنوان کرد این است: کپی از نمای شمالی.
در کل فقط می توان به زحمت مجریان برای پیوسته سازی بافت آجری آفرین گفت. فقط ای کاش حاصل این دسترنج در پروژه ای بهتر صورت می گرفت.

معمار: دفتر معماری تچرا (فائزه هاديان)
موقعیت: تهران، ایران
تاریخ: 1395
مساحت: 1340 مترمربع
وضعیت: ساخته‌شده
کارفرما: محمدعلي راوش، محمد حسيني
تیم طراحی: فائزه هاديان، ايمان درخشان
طراحی فاز دو: شبنم رضايی
مشاور سازه: امير شرافتمند، سياوش كريمی
مشاور تاسیسات: مهار سازه پويش
اجرا: دفتر معماري تچرا
نظارت: رضا علوی‌نژاد، محسن علوی‌نژاد، فائزه هاديان
ارائه: شبنم رضايی

تحریریه معماری آرل

لینک مستقیم : https://www.arel.ir/fa/News-View-7860.html