«معماری اصلا به تئوری نیاز دارد؟ این وهمیات دیگر چیست؟! معماری کاری عملی است، نه تئوری...». این طور جملات در ذهن بسیاری از معماران و اساتید معمار وجود دارد. مطمئن باشید چنین شکل افکاری را آسیابانهای قرون وسطایی هم داشتند: «کار با نیروی آب مگر دستک و فرمول میخواهد؟! خب آب زور داره و میچرخونه دیگه!» آن دوران کسی گمان نمیکرد کشفیات و نظریات نیوتون چه تحولی در بهرهگیری از دنیای اطرافمان ایجاد خواهد کرد. تئوریسنها و مطالعاتیون معماری امروز هم در نقش نیوتون و پاسکال همین دوره باید باشند. ولی آیا هستند؟! همراه آرل باشید تا نقش تئوری در معماری را بیشتر لمس کنید.
دکل کشتی معماری
مسخره است اگر از معماران انتظار داشته باشیم که بر تمام این عرصههای در هم تنیده مسلط باشند. البته برخی سردمداران این صنف و اساتیدش کورکورانه اصرار دارند که معمار باید همهی اینها را از بر باشد که خب... با توجه به اینکه معمار هم انسانی مثل بقیه است با خشتکی محدود (!) این قبیل اصرارها حرفِ مفت است.
پیشهی معماری همچون یک کشتی است و متخصصین و شاغلین این صنف، ملوانان و کاپیتانهای این کشتی. در این میان تئوریسین معماری همچون دکل این کشتی است! خدمهی کشتی وقت ندارند دم به ساعت دوردست را بپایند و جهتیابی کنند. ادارهی کشتی زحمت دارد و لازم است کسی بر فراز دکل اطراف را وارسی کند و هر جنبش و تحولی را به اهالی کشتی گزارش دهد! شاید کسانی او را مفتخور و بیکار بدانند، ولی برخورد نکردن کشتی به صخرههای ساحلی و یا دوری جستن از دزدان دریایی را باید مرهون او دانست.
مثال بس است! کمی هم به مصداقهای قابل فهم دور و برمان بپردازیم. آیا معماری ایران یا جهان تئوریسین دارد؟ در دوره هایی که داشت. نهضت مدرنیسم و باؤهاوس، عمیقا بر پایهی تئوری بود. نهضتهای پستمدرن نیز همینطور. دیکانستراکشن بر پایهی فلسفهی ژاک دریدا و تفسیرهای آیزنمن از آن شکل گرفت. میشود گفت هر ۲۰ سال یک «ایسم» جدید به معماری جهان اضافه شده که ریشهای فلسفی، هنری یا اجتماعی داشته است. انگار تئوری معماری نتیجهای جز آشفتگی در مسیر معماری نداشته است! اعتراف میکنم: ما تئوریسینهای معماری، معماران را ترساندهایم! با تفکر شکمی و حرف های بانمک و بیمصرف که میزنیم، حق هم دارند از ما بترسند. چندی پیش پوستر همایشی را دیدم با عنوان «معماری بدون ایسم»؛ این عنوان بانمک، چیزی را نشان نمیدهد جز وحشتزدگی معماران از تئوری. تئوری معمای از این حیث شبیه دموکراسی و تکنولوژی است! دموکراسی مدرن در بدو ورود هرج و مرج و گیوتینهای اتقلاب فرانسه را به ارمغان آورد؛ تکنولوژی هم جنگهای جهانی را. اما هیچکدام بایکوت نشدند و امروز میوهی شیرینشان را میچشیم. آیا بر سر تئوری معماری هم همین خواهد رفت؟
چرا تئوری معماری عقب افتاد؟
تئوری معماری دورهای طلایی در جهان در حدود دههی ۷۰ میلادی داشته است؛ همزمان با رکود اقتصادی آن دوره و فروکش کردن بازار ساختمان. افزایش بهای نفت و عوامل سیاسی دیگر باعث افول ساخت و ساز شد؛ در نتیجه تعداد زیادی از دانشآموختگان معماری بیکار ماندند. مسخره است، ولی بیکار ماندن معماران منجر شد به توسعهی تئوری معماری. بیان این موضوع از قلم منِ تئوریسین، تف سربالاست! این یعنی خشت اول کج نهاده شد و باید تا دیر نشده صافش کرد. بیدلیل نیست که جامعهی معماران به جامعهی تئوریسینها اعتنایی ندارد و جامعهی تئوریسینها هم نیمنگاهی به معماران نمی اندازد: دکلبان کشتی و ملوانان کاری به هم ندارند و عجیب هم نیست که از دل چنین وضعیتی معماری بیبندوباری پدید میآید که نه آمادهی بحران مسکن است و نه رکود اقتصادی و نه انقلاب دیجیتال!
البته معماران هم مقصرند و حتی شاید متهم ردیف اول! این خشت کج را خود معماران بر زمین نهادند و تئوری معماری نه موجودی فضایی، که فرزند مستقیم معماران است! معماری تبدیل به صنفی از افراد بیدیالوگ و متبختر شده است که چندان دلیلی برای یادگیری چیزی نمیبینند (جز چیزهایی که کارفرما را سوسک کند!) و البته اقلیتی از معماران از این وضع نابهنجار به ستوه آمدهاند. از این تعداد، برخی همچون نادر خلیلزاده شروع کردند به «تنها دویدن» و برخی به تئوریسازی معماری برای نفی این وضعیت روی آوردند. ما با یک تعادل شوم مواجهیم: در یک سر ترازو، معمارانی قرار دارند با ادعای زیاد که گمان نمی کنند اصلا نیازی به آموزش دارند، در طرف دیگر ترازو، تعدادی تئوریسین معماری قرار گرفتند که به جای اندیشیدن دربارهی عمل معماری، به نفی اصل و اساس آن میپردازند! عجیب نیست که بخش زیادی از تئوریسینهای معماری، سرشان را در کتب مارکسیستی فرو کردهاند و نه تحقیق دربارهی زیست جدید آدمیان.
به دنبال قاتل بروسلی
عدهای داخل جزیرهای گیر افتادند و یکی از آنان از روز اول شروع به آدمخواری کرد، غافل از اینکه درختان موز و نارگیل در جنگل فراوانند و میشود برای تأمین غذا سیبزمینی کاشت! حکایت بعضی از تئوریسینهای معماری هم همین شده است: معضلات مسکن و شهر را میبینند و قبل از اینکه به راهحلهای موجود علمی نگاهی بیاندازند، پرچمی به دست میگیرند و دستور حمله به معماران خائن را میدهند! این وضعیت محصول غفلت تئوریسینها و البته تبختر معماران است. غمانگیزتر اینجاست که دقیقا مشخص نیست این دسته از تئوریسینها با کدام لشکری در حال حملهاند؟ معماران بیکار یا معماران شاغلی که علیهشان مینویسند؟ در این بین قشری از معماران کارمند دونپایه هستند که حتی اگر بخواهند حملهای کنند، باید از کجا شروع کنند؟!
البته این آشفتگی مختص معماری نیست؛ حداقل در ایران (از بقیهی دنیا زیاد خبری ندارم). در زمینههای اجتماعی هم چندین تئوریسین گردنکلفت نشستهاند و جز آه و ناله کردن و صدور فریاد حمله به سربازان پلاستیکی خود کاری نمیکنند؛ در حالی که بزرگترین تحولات و اصلاحات اجتماعی به دست همان اقشاری رخ میدهد که مورد تحقیر این تئوریسنها هستند: جوانان مصرفگرایی که بیش از هرچیزی خوشباشی را میخواهند و از ایدئولوژی بیزارند. شاید در معماری هم به همین نیاز داریم: معمارانی که به دنبال تسهیل شرایط خود و راحتی و فراغت بیشترند (و نه معمارانی اخلاقمدار و موعظهگر!)
گاهی میشود دلخوش بود که شاید از دل این همه دعوا، راهی جدید بیرون بیاید. اما لزوما نه! نکته اینجاست که ما در دنیای معماری با ۴ جریان متفاوت روبروییم:
1. جریان معماران حرفهمند که عمدتا متبخترند و معماران را عالم دهر می دانند و دلیلی برای مطالعه و رجوع به تئوری نمیبینند.
2. تئوریسینهای عصبانی که بیشتر به دنبال تاریخ و ایدئولوژی هستند و اساسا دلیلی برای نگاه به دنیای معماری نمی بینند.
3. معماران و تئوریسینهای دغدغهمند که متوجه موج دیجیتال و یا بحرانهای مسکن هستند. در این اردوگاه، کسانی قرار دارند که متوجه پیشرفتهای تکنولوژیک و ضرورت حل مسأله هستند. احتمالا اگر راه خلاصی از بنبست تئوریک معماری کنونی باشد همین جریان سوم است.
4. جریان موازی: گمان می کنم مدیرعامل شرکت خودروسازی بنز بود که میگفت رقیب اصلی ما نه کمپانیهای خودروسازی که شرکتهایی مثل گوگل خواهند بود! دنیای مجازی و دیجیتال با سرعتی باورنکردنی در حال بلعیدن جهان ماست و قبل از اینکه متوجهش شویم کسانی زمام مشاغل ما را به دست میگیرند که قبلا قرار بود ویندوز ما را عوض کنند! این جریان چهارم اصلا از درون معماران و معماری برنیامده است ولی اگر معماران ظرفیتهای این جریان را درک نکنند و هضم ننمایند، توسط همین جریان به کلی کنار زده میشوند!
نویسنده : شهابالدین تصدیقی؛ دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات معماری ایران