9 معمار مشهور که مدرک تحصیلات معماری نداشتند!

تحریریه معماری آرل
آیا بدترین ژوژمان را داشتید ؟ یا در امتحانات رد شدید؟ نگران نباشید. قبل از اینکه در تخت خواب با گریه به خواب روید و یا بعد از اینکه عکس سلفی از صورت ناامید خود را در اینستاگرام به اشتراک بگذارید، به لیست این نه معمار مشهور نگاهی بیاندازید که همگی یک ویژگی مشترک دارند. ممکن است فکر کنید که یک معمار موفق الزاما باید مدرک تحصیلی درخشانی داشته باشد وگرنه چه دلیلی دارد که سال های زیادی ازعمرتان را در آکادمی های معماری بگذارنید؟ البته عنوان "معمار" در بسیاری از کشورها انحصاری است، اما این بدان معنا نیست که نمی توانید آثار معماری خارق العاده ای را طراحی کنید! همانطور که این 9 معمار قواعد مرسوم را در هم شکسته و برای معروف شدن در زمینه معماری راه متفاوتی را پیش گرفته اند.

1. فرانک لوید رایت


جامعه ی معماران آمریکا در سال 1991 او را به عنوان "بزرگترین معمار آمریکایی تمام دوران" معرفی کرده است، نکته جالب این که وی اصلا مدرک معماری نداشته است؛ اگرچه در اواخر هشتاد سالگی اش مدرک افتخاری دکترای هنرهای زیبا را دریافت کرد. ترکیبی از شرایط خانوادگی و سرخوردگی از نظام آموزش و پرورش، منجر شد تا در سال 1887 ، دقیقا پس از یک سال تحصیل در رشته ی مهندسی عمران، از دانشگاه ویسکانسین در مدیسون انصراف دهد. سپس به شیکاگو نقل مکان کرد، تا تجربه های دنیای واقعی را به عنوان دستیار معمار J.L. Silsbee کسب کند. رایت در حالی که تحت نظارت او کار می کرد، این فرصت را به دست آورد تا در شرکت Adler & Sullivan مشغول به کار شود و به مدت 6 سال به کارآموزی در شرکتی معتبر بپردازد. لوئیس سالیوان در سال 1893 قبل از اینکه رایت دفتر شخصی خود را راه اندازی کند، ساختار فکری وی در رشته معماری را بنیان نهاد. اگرچه دوران حرفه ای رایت با رسوایی و تراژدی هایی همراه بود، اما محبوبیت و تاثیر گذاری قابل توجهی که در جریانات معماری آمریکا داشت همچنان بی همتاست. او تا پایان عمر به سیستم آموزش رسمی به دیده ی شک و تردید می نگریست؛ در جملاتی که از وی در سال 1955 به یادگار مانده است، میگوید " نظام آموزشی همچنان بر آنچه که بوده است استوار است و آن چیزی را که در گذشته رخ داده به شما نشان می دهد و استنتاج برای مسائلی که قرار است اتفاق بیافتد را به خودتان واگذار می کند؛ نظام آموزشی موجود، نمی تواند راهکاری برای مسائل آینده ارائه دهد و نخواهد داد."


2. لوئی سالیوان


 استاد محبوب فرانک لوید رایت، گرچه تحصیلات پراکنده ای در حیطه های مختلف داشت؛ اما جوانی نابغه و خالق عبارت معروف "فرم همیشه تابع عملکرد است" می باشد. وی در 16 سالگی در سال 1872 از دبیرستان فارغ التحصیل شد و در MIT (تنها مدرسه ی معماری آن دوران) پذیرش گرفت. اما بی قراری و شور و هیجانش باعث شد در پایان همان سال از مدرسه انصراف دهد و سپس دو دوره کارآموزی کوتاه مدت را گذراند: اولی تحت نظر معماری به نام فرانک فورنس در فیلادلفیا، و دومی تحت نظر معمار- مهندس ویلیام لوبارون جنی، که چهره ای تاثیر گذار در توسعه مکتب معماری شیکاگو بوده. تابستان 1874 سالیوان به اروپا سفر کرد و در مدرسه  Beaux-Arts پاریس ثبت نام کرد، جایی که در آن یک سال ماند و گشت و گذار کوتاهی به فلورانس و رم داشت. پس از برگشتن به شیکاگو دوره های کوتاهی را به عنوان نقشه کش در چندین دفتر معماری گذراند و سپس به دفتر معماری اَدلر پیوست و ثمره ی همکاری 15 ساله ی او با اَدلر بنای بیش از 100 ساختمان را در بر داشت که از نظر زیبایی شناسی،علاوه بر ظاهری مدرن،دارای تزئینات نیز بودند. او در دورانی که به صورت مداوم درباره ی نظریات و فلسفه ی معماری می نوشت، در 1894 دیدگاهش راجع به بی فایده بودن نظام آموزش معماری را مطرح کرد: به جای اینکه منجر به روشنی ذهن شود، به آن اجازه ی رشد نمی دهد و در عین حال بیشتر باعث می شود که ذهن به سمت تاریکی و کسلی سوق پیدا کند.

3. لکوربوزیه


معمار و شهرساز سوئیسی در تلاش برای یادگیری حرفه ی پدرش "ساعتسازی" بود که در سن 15 سالگی در مدرسه ی هنرهای تزئینی در شهر خودش ثبت نام کرد. 3 سال بعد، معلم هنر او Charles L’Eplattenier اصرار کرد که این جوان باید یک معمار شود و کمک کرد تا اولین دفترش را برای گرفتن پروژه های محلی راه اندازی کند. طبق توصیه معلم، لکوربوزیه جوان بین سال های 1907 تا 1911 مسافرت های متعددی داشت و شهرهایی نظیر آتن، ونیز، وین و مونیخ را دید. سپس در چند دفتر معماری به کارآموزی مشغول شد، که شامل دفتر اوگوست پِره در پاریس (1907)، ژوزف هوفمن در وین (1908) و پیتر بهرنس در برلین (1910-1911) می شود. سپس در سال 1912 به زادگاه خودش برگشت تا در کنار استادش تدریس کند و دفتر معماری خود را تاسیس کند کمی بعد در سال 1917 به پاریس مهاجرت کرد.

4. میس ون در روهه


خالق جمله ی معروف "کمتر بیشتر است"، در یک خانواده متوسط در آلمان متولد شد و شانس زیادی برای تحصیلات آکادمیک نداشت. پس از گذراندن مدتی که به عنوان یک بنّا (آجر چین) کارآموزی میکرد،در دفاتر تعدادی از معماران شهر آخِن شروع به کار کرد و تزیینات معماری ساختمان ها را ترسیم میکرد،  که این حرفه به وی کمک کرد تا مهارت نقشه کشی و طراحی اش را تقویت کند. سپس در سال 1905 در سن 19 سالگی به برلین رفت و به عنوان معمار مشغول به کار شد. اما شغلش را رها کرد تا برای یک طراح مبلمان پیشرو به نام برونو پاول کارآموزی کند. در واقع اجرای اولین اثر مستقل و تاثیر گذارش در سال 1907، "خانه ی Riehl " بود و منجر به این شد که پیتر بهرنس به ا.و پیشنهاد همکاری دهد. همکاری 4 ساله اش با بهرنس -که یکی از اعضای ارشد اتحادیه کار آلمان بود- کمکش کرد که روابط مستحکم تری با هنرمندان و صنعتگران همفکر خود ایجاد کند، که منجر به پیوند میان هنر و تکنولوژی شد. زمانی که میس ون در روهه دفتر بهرنس را در سال 1912 ترک کرد، دفتر شخصی خود را راه اندازی کرده بود و قرار دادهای پروژه های مستقل و موفقش برای طراحی خانه های قشر مرفه در برلین به ثمر رسیده بود.

5. باکمینستر فولر


فولر که به عنوان یکی از نخبگان دوران مطرح شد، رابطه ی پر فراز و نشیبی با نظام آموزشی رسمی داشت. فردی که باعث محبوبیت گنبد ژئودزی شد، از دانشگاه هاروارد اخراج شده بود؛آن هم نه یک بار، بلکه دوبار، و هیچگاه فارغ التحصیل نشد. وی در سال 1961 و در یک سخنرانی شرایطش را اینگونه توصیف کرد "زمانی که پدرم فوت کرد خیلی جوان بودم، هرچند که از خانواده نسبتا فقیری بودم، از دوره ی مقدماتی به دانشگاه هاروارد فرستاده شدم که مختص به قشر مرفه بود. به زودی متوجه شدم، به دلیل اینکه ثروتمند نبودم یا از طریق پدرم حمایت مالی نمی شدم، جایگاهی در انجمن فارغ التحصیلان ندارم. من تا آن لحظه از اختلاف طبقاتی چیزی نمیدانستم لذا از فروپاشی دنیای ایده آلی که از هاروارد ساخته بودم به شدت ترسیدم، از کلاس ها فاصله گرفتم و اخراج شدم. سپس با جدیت شروع به کار کردم. پس از مدت کوتاهی، گزارشی از اینکه فرد توانمند و باهوشی هستم و باید به دانشگاه برگردم به هاروارد فرستاده شد،و هاروارد مرا به دانشگاه بازگرداند. اما این بار تک رو و فردگرا قلمداد میشدم و چون هیچکدام از دوستان قدیمی ام در دانشگاه را نمیدیدم به شدت لطمه خوردم. مجددا کلاس هایم را رها کردم، تمام مستمریسالیانه ام را خرج کردم و بار دیگر از دانشگاه اخراج شدم. بعد از اخراج دوم دوباره به شدت مشغول به کارشدم. مطمئن هستم که اگر جنگ جهانی اول اتفاق نمی افتاد، دانشگاه مرا دوباره بازمیگرداند و البته مطمئنم که دوباره هم اخراج می شدم. هربار که به هاروارد بازمی گشتم بیشتر از اینکه وارد یک فضای آموزشی شوم، وارد دنیایی از دلهره های ویرانگر می شدم و این مشکل بزرگی بود".

6. لوئیس باراگان


لوئیس باراگان معمار مکزیکی برنده جایزه ی پریتزکر است که آثارش با کلماتی چون مینیمال، عاطفی و عارفانه معرفی می شود. وی در دانشکده ی مهندسی در Escuela Libre de Ingenieros  در گوادالاخارا مکزیک، به تحصیل پرداخت و در سال 1923با مدرک مهنسی عمران فارق التحصیل شد. در این بین برای دریافت مدرک معماری تلاش میکرد که هرگز نتوانست موفق به کسب آن شود. هنگام بازدیداز نمایشگاه بین المللی هنرهای تزیینی پاریس در سال 1925، با آثار منتشر شده از معمار منظر و تصویرگر فرانسوی، Ferdinand Bac، آشنا شد. شش سال بعد توانست در سفری به اروپا،باک و لوکوربوزیه، دو معماری که بعدها در کار وی بسیار تاثیر داشتند را ملاقات کند.

7. کارلو اسکارپا


معمار رازآلود ایتالیایی، که برای رویکرد متمایزش در طراحی و ساخت و ساز شناخته شده است، در سال 1926 ، از آکادمی سلطنتی هنرهای زیبا ونیز زیر نظر استاد غیرحرفه ای، دیپلم نقشه کشی معماری را دریافت کرد.وی از شرکت در آزمون تخصصی سرباز زد، و بنابرین فعالیت معماری او منوط به همکاری با معماران دیگر شد. کار خود را در انجمن سلطنتی عالی معماری در ونیز به عنوان مدرس نقشه کشی آغاز کرد و سپس به عنوان مدیر هنری Venini Glass Works بین سال های 1932 تا 1947 مشغول به کار شد.پس از جنگ جهانی دوم بود که اسکارپا به عنوان معمار شناخته شد، که دلیل عمده این اتفاق بازسازی موزه Castelvecchio در شهر Verona درایتالیا است.

8. تادائو آندو


تادائو آندو، معمار ژاپنی برنده جایزه پریتزکر، کار خود را به عنوان بوکسور حرفه ای در Osaka ژاپن آغاز کرد. با مطالعه درزمینه ریاضیات و یادگیری نجاری علاقه خود را به معماری کشف کرد. او در گفت و گویی با Magazine Surface در سال 2015 بیان می کند: "دو عنصر -ریاضی و نجاری- در معماری با هم گفتگو می کنند، و این برای من نقطه شروع بود". تادائو آندو نمی توانست هزینه تحصیلات خود را بپردازد بنابراین سفری طولانی در مسیر خودآموزی را شروع می کند: خواندن کتاب ها، حضور در کلاس های شبانه، بازدید از ساختمانها در ژاپن و خارج از کشور و مطالعه درباره آن ها. او توضیح می دهد: "من مجبور بودم خودم فکر کنم و عمل کنم. من اهل اوزاکا هستم که حدود نیم ساعت از Kyoto  و Nara فاصله دارد. هر یکشنبه مقصدی را برای گردش مشخص می کردم و ساختمان های قدیمی این مناطق را می دیدم و به کندوکاو آن ها می پرداختم. پس از چندین دوره کارآموزی غیر رسمی، آندو در سال 1969، شرکت معماری خود را در سن بیست و هشت سالگی راه اندازی کرد.


9. پیتر زومتور


پیتر زومتور برنده جایزه پریتزکر سال 2009، در شهر  Basel کشورسوئیس متولد شد و به پیروی از شغل پدرش، در نوجوانی به مدت 4 سال به عنوان کابینت ساز مشغول به کار شد. تحصیلات خود را مابین سال های 1963 تا 1967 در رشته طراحی در مدرسه هنر و صنایع دستی ادامه داد، جایی که طبق گفتگوی او با مجله نیویورک تایمز، معلمانی از باوهاوس "تمامی مقدمات طراحی،  ساخت و ساز کشیدن و طراحی کردن، ترکیب رنگ ها، فضاهای پر و خالی، شکل و خط و صفحه" را به او آموزش دادند. او در ادامه این مسیر، مدت زمان کوتاهی در موسسه پرات نیویورک به تخصیل در رشته ی طراحی صنعتی پرداخت. بلافاصه بعد از بازگشت پیتر زومتر به سوئیس در سال 1967 در وزارت حفاظت از آثار تاریخی درGraubünden استخدام شد.12 سال بعد، وی دفتر شخصی خود را در Haldenstein راه اندازی کرد. اما او افتخار می کند که هیچگاه مدرک معماری خود را دریافت نکرده است. زومتور در مصاحبه اش با مجله نیویورک تایمز با گلایه می گوید:
بحث این روزها این است که میس ون دروهه و لوکوربوزیه برخواسته از سنتی بوده اند که در آن معماران هنوز می دانستند هرچیزی چگونه ساخته میشود و چگونه هرچیزی را به بهترین حالت بسازند. دانشگاه ها را باید مجبور کرد تا افرادی را نیز در زمینه های نجاری و خراطی و دباغی تربیت کنند.امروزه تمامی معماران می خواهند هنرمند یا پروفسور بشوند. من خوشبخت بودم که تحصیلات خودم را داشته ام. زیرا به ویژه در ایالات متحده آمریکا، شما ارتباطتان را با کسب و کار واقعی ساخت و ساز،از دست می دهید. 


تحریریه معماری آرل
مترجمان: الهه کاشی-پروانه شاه سوار
منبع: Arel
Archdaily

لینک مستقیم : https://www.arel.ir/fa/News-View-6313.html