دوشنبه های آرل: وعده ی هنر مفهومی

تحریریه معماری آرل
جوسف کاسوت وقتی در سال 1975 به گذشته فکر می کرد و آن جنبش هنری را که خود به پایه گذاری آن مدد رسانده بود بررسی می کرد، علت کامیابی هنر مفهومی را به طور خلاصه چنین عنوان کرد: او خطاب به خوانندگان مجله فاکس (The Fox) اعلام کرد "بدون فهم درست دهه 60 قرن بیستم و درک اینکه هنر مفهومی دقیقاً چه بود"، فهم دستاوردهایی هنر مفهومی غیرممکن است. از دید او هنر مفهومی غیرممکن نبود مگر "هنر دوران جنگ ویتنام". ما در مقام مشاهده کنندگان تاریخ چاره ای نداریم جز تأیید پیوندی که کاسوت ادعا میی کند میان هنر مفهومی و جنبش های اجتماعی دهه 60 وجود دارد.

تمام کسانی که در شاخه های گوناگون هنر مفهومی فعالیت می کردند، با هم نسلان خود یک ویژگی مشترک داشتند: همگی احساس می کردند به شکلی بی سابقه فرصت و وظیفه دارند اقتدار و مرجعیت نهادهای ناظر بر نقش های اجتماعی خویش را زیر سوال ببرند. همگی آرزو داشتند وسایلی بدیل برای چانه زنی بر سر علایق و منافع شان در چارچوب بزرگ تر نظام اجتماعی پدید آورند. درست همانطور که "بلک پنترز" (حزب انقلابی آمریکایی های آفریقایی تبار که در سال 1966 تأسیس شد) احساس می کردند نیاز دارند و می توانند به مخالفت با نژادپرستی دستگاه پلیس آمریکا برخیزند و بدین وسیله نژادپرستی کل جامعه آمریکا را به مبارزه دعوت کنند، آن هم با ایفای نقش یک نیروی مسلح جایگزین، و درست همانطور که فعالان ضد جنگ قادر بودند مشروعیت جنگ را زیر سوال ببرند و به لطایف الحیل خدمتِ سربازی و نظام وظیفه را دور بزنند.

مارک ریبود- ویتنام


درست همانطور که هیپی ها از جامعه مدنی موجود کناره گرفتند و آداب و رسوم مغایر با فرهنگ رسمی پی ریختند، و درست همانطور که فعالان مدافع رهایی زنان از قیود سنتی و اعطای قدرت به همجنس خواهان نهاد خانواده ی پدرسالار و گسترش آن در پیکره نظام اجتماعی را به پرسش گرفتند و ساختارهایی بدیل برای حمایت و عاملیت پروراندند، فعالان هنر مفهومی نیز اقتدار و مرجعیت دستگاه نهادینه ای را به مبارزه خواندند که مقام و موقع هنر را در جامعه تعیین می کرد و به دنبال وسایل و وسایط دیگری برای اثرگذاری هنر در عالم اجتماعی برآمدند. 

فستیوال موسیقی ووداستاک- 1969


به همین سبب باید گفت موقعیت هنر مفهومی در تاریخ هنر معاصر اهمیتی منحصربه فرد دارد-هنر مفهومی، به اصطلاح حقوق دانان، یک "دعوای نمونه" است که سرمشقی برای حل دعواهای مشابه محسوب می شود: فرصتی نادر است برای ارزیابی وضع ورابط میانِ زیباشناسی مدرنیستی و شاخه نو پایی از فرهنگ چپ گرا در عرصه سیاست. همچون درگیر تحولات هنری که همپای رخدادهای سیاسی 1789، 1848 و 1917 به وقوع پیوستند، هنر مفهومی مجالی فراهم می سازد برای ارزیابی آمال و اثرات اجتماعی و سیاسی جنبشی هنری که رادیکالیسم زیبایی شناختی اش و عزمش برای نقد وضع موجود بدان امکان داده است تا مدعی پوشیدن ردای 1968 شود. برای ما که قصد داریم به فهمی تاریخی از این جریان نائل شویم، آن ادعا همچنان مهم ترین وجه جنبش هنر مفهومی به شمار می آید. 

جیمی هندریکس


این قضیه به این اندازه برای دو گروه از مخاطبان صدق می کند: هم خوانندگانی که تمایل دارند کامیابی یا ناکامی هنر مفهومی را با معیار مدرنیستیِ آوانگاردیسم بسنجند، و برای آن دسته که مایل اند درباره هنر مفهومی بر اساس تأثیر آن در ایجاد گسستی عظیم تر در آن سنت قضاوت کنند. خوش مان بیاید یا نیاید، هنر مفهومی و نحوه ی دریافت آن در اشکال مختلف نو مفهوم گرایی همچنان جریانی را به پیش می برد که منتقدی به قصد بی اعتبار نمودنش آن را "گفتار آخرین چریک های هنر آوانگارد" خوانده است. 

جنیس جاپلین

مارک ریبود


تحریریه معماری آرل
منبع: حرفه هنرمند
نویسنده: بلیک استیمسن
مترجم: صالح نجفی

لینک مستقیم : https://www.arel.ir/fa/News-View-6114.html