راهبردهایی در طراحی داخلی

تحریریه معماری آرل

کلمه وسیله ایست برای شاعر تا احساسات و نقطه نظرهای خود را بیان کند , صوت ابزاری است برای تحلیل هیجانات روحی و الهامات آهنگ ساز و بلاخره خط , شکل , فضا , بافت , نور و رنگ عواملی هستند برای عینیت بخشیدن به درون مایه نقاشان , پیکر تراشان و معماران.نقاش در صفحه دو بعدی , پیکرتراش بر حجم سه بعدی و بلاخره معمار داخلی در فضای درونی ساختمان با بکارگیری همین عوامل در معنا دادن به فضا و کار خود می کوشد.


از معماری رحم تا گور , انسان پیوسته خود را در فضا ها می یابد , اما کمتر فضائی را می یابد , که از شان بالقوه انسانی نشات گرفته باشد. پس از انقلاب صنعتی معماری در شکل کلی و شهری جلوه خود را از دست داد ; معماری شکل سطحی و غیر کالبدی به خود گرفت و روح بلند فضاهای داخلی به حس غریبی بدل شد.که حتی نیاز های اولیه برای انجام فعالیت های روزمره را نیز بر آورده نمی ساخت.بی گمان معماری داخلی , ماهیت خود را از ارتباط با درونی انسان به دست می آورد.از این رو , با روحیه انسان رابطه مستقیمی دارد و توان تاثیرات عمیق تری را نیز میتواند دارا باشد. پس امروزه باید با نگاهی تازه تر به اطراف نگریست انسان فقط یک وجود فیزیکی ساده که به جا و مکان نیاز داشته باشد نیست , بلکه پاسخهای احساسی وی نیز از اهمیت فراوانی برخوردارند. همچنانکه که دانش انسان نسبت به خود و محیط اطرافش گسترش می یابد , حوزه دید او از زندگی و امکانات آن نیز وسیع تر میگردد و به دنبال ایجاد نظم در دنیای اطراف خود میگردد و آنگونه نظمی , منظور و مطلوب خواهد بود که بتواند بیشترین سازگاری را با طبع و روح انسان برقرار کند. روابط زیبا ترین اجزاء گوناگون همیشه به روح انسان اثری ذلپذیر می گذارد , وجوه زیبائی نظم فع الواقع در هنر فشرده گردیده , واجد معنی ویژه ای می گردند و این تجمع عناصر زیبائی شناسی و انسانی است که به فضا شخصیتی ویژه اعطاء می کند.


انسان در طول تاریخ اشیائی را با استفاده از تناسبات مرتبط با بدن خود خلق نمود تا مورد استفاده قرار دهد و این مسئله باعث پیدایش علم طراحی شد گسترش و پیشرفت سریع تکنولوژی و شهر نشینی موجب شد تا علم طراحی نیز دائمآ در حال تغییر و تحول باشد.اگر مدل و یا طرحی در یک دوره مورد توجه قرار گیرد به این دلیل است که بر اساس نیازهای زمان خود طراحی شده است از این رو طرحهای دکوراسیون و الگو های آن همواره با تغییراتی کلی و جزئی هموار هستند باید به گونه ای طراحی شود که منطبق با خواسته های درونی انسان باشد , هدف اصلی از انجام دکوراسیون , بالا بردن زیبا سازی فیزیکی و هماهنگی آن با احساسات درونی انسان میباشد که جز با تاکید بر روابطی چون عاملیت و عملکرد با فرم و... و همچنین به وسیله عناصر متعلقه و مرتبطی چون رنگ , بافت و.... میسر و مقدور نمی باشد.طراحی داخلی با بکار کیری عناصر فوق سعی در بهینه سازی فضا ها و دست یابی به کار آیی و کارکرد مناسب در کنار زیبائی و معانی و معنا ها می باشد.


طراحی داخلی با ایجاد مجموعه ای از بایدها و نبایدها , کثرت ها و کاستی ها , و قرار دادن فرم در برابر فرم و فضا , هندسه در برابر طبیعت , داخل در برابر خارج و همچنین قدرت و منطق مردانه از یک سو و احساسات زنانه از سوی دیگر می کوشد ارتباط معنائی و فرمال ( formal )را مفهوم بخشد..در واقع طراحی داخلی به وسیله این ترکیب می خواهد به اهداف مورد نظر خود در طراحی فضا دست یابد. طراحی داخلی در ایجاد فضایی مطلوب و دلنشین برای افراد جامعه نقش موثردارد.محیط مناسب یعنی فضایی كه بشر در آن بتواند فارغ از فشارهای ناخواسته روانی رشد كرده و شكوفا شود و این از خواسته های عقلانی و منطقی هر جامعه است.بنابراین , هدف طراحی داخلی بهبود عملکرد فیزیکی و روانی و دست یابی به اصول زیبا شناسی فضای داخلی است.در این میان , اصولی که در طراحی با هدف ایجاد فضائی معمارانه در نظر گرفته می شود , در ۹ عنوان زیر تقسیم بندی می شوند:


۱. فرم:

بافت و فرم مهمترین نقش را در آذین و دکوراسیون بر عهده دارند آنها زیبائی و عملکرد را به برنامه خود می افزایند.انتخاب بافت و فرم از سبک معماری و محدودیتهای محیطی و همچنین اولویتهای شخصی متاثر خواهد شد.بدون شک گزینه های امکانپذیر زیادی وجود دارد که وظیفه تعیین فرم را دارند اگر به نقش این قواعد توجه کنیم آنگاه میتوانیم انتخابی آگاهانه و هوشمندانه داشته باشیم و بدین گونه خطا های بصری را میتوان شناسائی کرد.فرم ها می توانند در نگاه ما به تناسب اثر بگذارند.به وسیله دنباله این قواعد خردمندانه خواهیم توانست فرم مناسب را برای افزایش فضا انتخاب کنیم.

۲.رنگ:

یکی از ملاحظات روانشناختی رنگ که در کاربرد هنری رنگ اهمیت دارد ، بررسی تأثیر متقابل رنگ ها است . جلوه یا اثر هر رنگ در جوار رنگ دیگر تغییر می کند هر رنگ نسبت به دیگری میزان تیرگی یا روشنی ذاتی اش را می نمایاند . معکوس کردن این ترتیب طبیعی ، ناسازگاری رنگی به بار می آورد. رنگ های سرد ، مختصر کاهش در دمای بدن نگرنده ایجاد می کنند و رنگ های گرم باعث مختصر افزایش دمای بدن می شوند . به لحاظ بصری ، رنگ گرم پیش می آید و رنگ سرد پس می نشیند.رنگهای درخشان به تنهایی جذاب هستند اما اگر در یک الگو یا ردیفی منظم قرارگیرند از نظر بصری تاثیر بیشتری خواهند داشت. این نوع آرایش یک ساختار ساده را بر این رنگها حاکم میکند و در نتیجه یک مفهوم و یا نوعی نظم را، ورای حضور محض رنگها، منتقل خواهد کرد.همچنین رنگها میتوانند به نگاه ما نسبت به بافت ها تاثیر بگذارند.بافت هائی با کنتراست بالا یک احساس فعال و پر انرژی ایجاد می کنند و رنگها را برای ایجاد محیطی آرام محصور میکنند.

 

۳.بافت:

کلیه مواد و اجسام دارای نوعی بافت داخلی و ساختمانی هستند.بافت را توسط دو حس لامسه و بینایی میتوان تشخیص داد .در کارهای هنری بافت های ملموس و بصری ممکن است با هم تلفیق شوند و یا از یکدیگر متمایز گردند.نیاز به بافت در محیط اطراف احتیاجی برای انسان است.طبیعت , مملو از اثرات بافتی زیبا است.اماکن پر بافت موجب فشار ذهنی و آشفتگی خاطر میگردند و متقابلآ محیط های یکنواخت اثرات بدی و کسالت باری بر انسان باقی می گذارند.بکارگیری طبیعی مواد , لذت بصری بیشتری دارد.پاره ای بافت ها , ظریف و زیبا و برخی دیگر خشن و ناهنجار بنظر میرسند.تضاد , بر میزان زبری یا ظریف , به نظر آمدن یک بافت , اثر می گذارد.بافتی که در برابر یک پس زمینه صاف دیده میشود , شفاف تر از هنگامی است که در مجاورت بافتی مشابه قرار داده می شود ; کما اینکه هنگام دیده شدن در برابر یک پس زمینه زبر تر , نرم تر و با مقیاسی کوچکتر به نظر خواهد رسید.


۴.نور:

نور اصلی ترین عامل پویایی یک فضای داخلی است.بدون نور , فرم , رنگ , یا بافت قابل دیدنی وجود نخواهد داشت.و نه هیچگونه حصار مریی جهت فضای داخلی.بنابراین , نخستین عملکرد طراحی نور , روشن کردن فرم ها و فضای یک محیط داخلی و نیز اجازه به کاربردهای فضا است تا فعالیت ها و وظایف خود را با سرعت , دقت و راحتی در خود انجام دهند.نور بر ادراک ما از بافت تاثیر میگذارد و در عوض و خود هم توسط بافتی که آن را روشن می کند , تحت تاثیر قرار می گیرد.نور مستقیم که روی سطحی با بافت فیزیکی می تابد , بافت دیداری آن را افزایش میدهد ; در حالی که نور پراکنده , بافت فیزیکی را تشدید کرده و حتمآ می تواند ساختار سه بعدی آن را مبهم نماید.نحوه چیمان منابع نوری و الگوهای روشنایی ساطع شده توسط آنها بایستی با جنبه های معمارانه ی یک فضا و الگو های کاربردی آن , هماهنگی داشته باشند.از آنجا که چشمان ما همواره در جستجوی درخشنده ترین اشیاء و پرتحرکترین تضادهای سایه و روشن در میدان دیدشان می باشد , این هماهنگی در طراحی نورپردازی متمرکز سطح کار , اهمیت ویژه ای می یابد.



۵.بازشوها:

بازشوها, سطوح را از نظر بصری مجزا می کنند و آنها را به طور انفرادی تفکیک مینمایند.هر چه بر اندازه و تعداد این بازشوها افزوده شود , بسته بودن فضا کمتر احساس می گردد , فضا بازتر می شود و شروع با ادغام با فضای مجاور می کند.تاکید بصری بیشتر روی سطوح محصور کننده است تا حجم تعریف شده توسط این سطوح.و از آنجا که شدت تابش نور خورشید برای ما تقریبآ و جهت آن قابل پیش بینی می باشد , چگونگی تاثیر آن بر وجوه , فرم ها و فضا های یک اتاق از نظر بصری به وسیله اندازه , محل قرار گیری , و جهت پنجره ها و نور گیری آن اطاق تعیین میشود.برای تعیین نوع نور طبیعی ای که یک اتاق میگیرد و جهت پنجره یا نورگیری میتواند مهمتر از اندازه آن باشد.


۶.خط دید در فضا:

آسمان در روز توسط خط افق از زمین جدا می گردد.در شب اشکال سماوی و ستارگان وجه تمایز آسمان از زمین هستند.فضای داخلی نیز توسط دیوار ها و سقف شکل گرفته , از فضای بیرون مجزا می شود.فضا و شکل دو عنصر جدا ناشدنی اند , زیرا تمام اشکال در فضا تحقق می یابند و در همان حال فضا را اشکال , شکل می دهند.در معماری , تفاوت های ناگهانی شکل ها در جهات بالا و پایین و یا در عرض و طول , فضایی پر هیاهو و فعال بوجود می آورند.به وسیله دکور و مبلمانی که بر ارتفاع خاصی تاکید ندارند و با تعادل و نظم و وحدتی بدیع در میان کف و سقف می توان تحرک بیشتری در فضا ایجاد کرد و از کسالت فضائی کاست و همچنین اثرات بیانی انها نیز وسیع تر خواهد شد .آنها چشم و روح را به سرعت و به طریقه الهام بخشی به بالا هدایت می نمایند و بر راسی استوار میگردند.وضع بی دوام یافته و کسالت آور را پایان می بخشد و گویای کنشی مستمر خواهند بود.اشکال اگر بزرگ و منظم و یکسان باشند فشار قابل توجهی به وجود می آورند , اگر کوچک و نا منظم باشندممکن است قدرت خود را با دفع شدن نیروهای شیی بلند تر ازدست بدهند.بهمین سبب مقیاس و تناسب در رابطه با مبلمان از اهمیت ویژه ای برخوردار است.


۷.مبلمان:

از این رو با مبلمان و رنگی متناسب خواهیم توانست ترکیب بندی با ثبات داشته باشیم. هر ترکیب بندی را میتوان کارآمد دانست به شرط این که عناصر صحنه به طور موثر با بینندگان مورد نظر آن، ارتباط برقرار کند. در اغلب موارد، نکته اساسی در شناسایی عناصر کلیدی صحنه نهفته است تا با نظم مبلمان و میزان نور ، آنها را از دل سایر عناصر تصویری متفرقه، بیرون بکشید. همین اشیاء مزاحم، صحنه ها را مخدوش میکنند و همچنین،بهتر است به جای تمرکز زیاد روی جزییات خیلی خاص، تنها روی ساختار کلی صحنه تمرکز کنید. چرا که تاثیر آنها در مقابل ترکیب بندی عمومی، بسیار سطحی است.منظور از مبلمان کارآمد مبلمانی است که نه تنها فضا را تزئین کرده و آن را از لحاظ زیباشناختی میاراید , بلکه دارای کارایی و عمکرد مناسب و متناسب باشد.این عناصر می توانند از لحاظ دیداری برای چشمان ما لذت بخش , برای قوه لامسه ما جالب و یا محرکی برای ذهن باشد.
 

۸.عملکرد فضائی و محدودیت ها:

عنصری که در شروع باید مدنظر قرار گیرد عملکرد و نحوه استفاده از فضای داخلی است.یک چهار دیواری میتواند به عنوان اطاق خواب "نشیمن " اطاق بچه " اشپزخانه" یا دفتر کار شخص معین برای فعالیت مشخص قرار گیرد ضروری است با استفاده از عواملی چون نورپردازی و چیدن مبلمان تقسیم گردد تا عملکرد هر یک دقیقآ مشخص گردد.شکل و نظم اثاثیه می تواند همچون دیوارها در یک فضای بزرگ ایجاد نوعی محصوریت کرده و الگو های خاصی را به نمایش بگذارد.حتی یک عنصر تنها قادر است از طریق فرم , اندازه و شکل خود , فضای را تحت الشعاع قرار داده و حوزه فضایی را نظم بخشد.همچنین نور و الگو های تاریک و روشن آن باعث می شود تا قسمتی از فضا جلب نظر کرده و در عوض از اهمیت سایر قسمت ها کاسته شود و در نتیجه , فضا از این طریق تقسیم بندی می شود.بنابراین با افزایش عناصر یک طرح , روابط فضایی نیز تنوع می یابند.این عناصر , درون مجموعه ها و دسته هایی قرار میگیرند که هر کدام نه تنها فضا را اشغال میکنند بلکه بیانگر یا مشخص کننده فرم فضایی نیز هستند. در نهایت شکل گیری فضا به نحوه ی استفاده ما از آن فضا بستگی قاطع دارد.ماهیت فعالیت های ما و نحوه انجام آنها بر طرح , نظم و سازمان دهی فضای داخلی تاثیر می گذارد.


به سایز و مقیاس در فضا توجه نمائید.امکانات و حس فضائی بزرگ در فضائی کوچک به ما احساس عظمت می دهد.
 

۹.مقیاس در فضا :

به سایز و مقیاس در فضا توجه نمائید. امکانات و حس فضائی بزرگ در فضائی کوچک به ما احساس عظمت میدهد.مقیاس انسانی , به حس بزرگی اطلاق میشود که یک شی به ما میدهد.اگر ابعاد یک فضای داخلی یا اندازه ی عناصر داخل آن برای ما حس کوچکی القاء کنند , می توانیم بگوییم آنها فاقد مقیاس انسانی هستند.از طرف دیگر , در صورتی که عناصر یک فضا از طریق نیازهای ابعادی مربوط به دسترسی و فواصل ایمن یا حرکت , تناسب راحتی را برای ما فراهم کرده یا به نظر کوتاه نیایند , میتوانیم بگوییم دارای مقیاس انسانی است.


تحریریه معماری آرل
منبع: این یاداشت در مجله تجهیزات ساختمان (ویژه نمایشگاه معماری داخلی) شماره دی ماه ۱۳۸۴ و همچنین چکیده ای از آن در روزنامه همشهری مورخ پنج شنبه ۸ دی ۱۳۸۴ با عنوان خانه دلباز به چاپ رسیده است.


لینک مستقیم : https://www.arel.ir/fa/News-View-324.html