برج مخابراتی نمی تواند نماد هویتی کهن ترین ملت دنیا باشد

ساناز افتخارزاده - امروزه با ازدیاد جمعیت شهرها، کشورها و ملیت های بسیار می کوشند هر یک خود را به نوعی در جهان مورد توجه قرار دهند و شاخصه ای برای تعیین هویت و سرزمین خود تعریف نمایند. جایگزینی برج آزادی با یک برج مخابراتی به کیفیت برج میلاد خیانت به هویت ملی و تفکرات اسلامی است.


در تمام طول تاریخ همواره تمدن ها و ملت های گوناگون کوشیده اند با ایجاد نماد ها و نشانه هایی سیطره نفوذ و قدرت و قدمت خود را تثبیت نمایند.


مقبولترین شیوه شکل گیری نماد شهری پذیرش بنایی از سوی مردم و موانست با آن در طی سالیان دراز بوده است، هر چند که همواره بوده اند نمادها و نشانه های فرمایشی که به مقصود مستقیم نماد شدن بر پا شده اند و بعدها شهری را با وجود آن شاخص نموده اند.


امروزه با ازدیاد جمعیت شهرها، کشورها و ملیت های بسیار می کوشند هر یک خود را به نوعی در جهان مورد توجه قرار دهند و شاخصه ای برای تعیین هویت و سرزمین خود تعریف نمایند. در یک بررسی سطحی به راحتی می توان تشخیص داد که هر سرزمینی با توجه به پتانسیل های موجود خود چگونه در این رقابت شرکت جسته است؛ کشورهایی که خود را پیشرو در تاریخ و تمدن می دانند مانند هند، چین و ایتالیا اثری تاریخی را به عنوان شاخص برگزیده اند.


این شاخصه هویتی از مهم ترین نمادهای منتخب است که معرف پیشرو بودن سرزمین می باشد چنانکه کشوری بی سابقه تمدنی درخشان چون بریتانیا نیز ترجیح می دهد به جای سازه های پیشرو در فن آوری با چنین عناصری مانند استون هنج و ساعت بیگ بن خود را مطرح سازد یا حتی کشوری نوظهور چون ایالات متحده آمریکا خود را با مجسمه آزادی که نماد یک اسطوره بسیار کهن است مطرح می کند.


کشورهای مستعمره، جعلی یا تازه تاسیس که هیچ پایگاه تمدن ندارند چون مالزی، شانگهای، کانادا، امارات عربی متحده، کویت و بحرین به یاری استعمارگران که همچنان مایل نیستند هویت مستقلی به این سرزمین ها بدهند و بسیار می کوشند که مهر بردگی را همچنان بر پیشانی آنها نگاه دارند به سازه های با تکنولوژی های پیشتاز و بناهایی با پسوند بلندترین می نازند؛ صفتی که بسیار زودتر از تصور مندرس و ناکارآمد می شود چرا که آنچه در گذشته است و افتخار آن به قدمتش است در پس است و متغیر نمی شود ولی آنچه در پیش است و به پیشرو بودن مفتخر است به سادگی با پیشرفت تکنولوژی عقب خواهد ماند و از مرکز توجه دور خواهد شد به ویژه آنکه در دهکده جهانی امروز تکنولوژی سازه در اختیار همه قرار دارد و بناهای ساخته شده دیگر مانند برج ایفل به تنهایی نماد یک برهه منحصر به فرد در تاریخ منظور نمی گردند.


به همین دلیل کشورهای نوظهوری مانند امارات عربی متحده که برای هویت سازی به چنین رویکردی چنگ انداخته اند همچنان سرگردان و بی هویت باقی خواهند ماند چراکه روزی خرسند می شوند که انگلیس برایشان برج دوبی را ساخته است و آن را نماد می کنند اما از آنجا که با پیشرفت سریع تکنولوژی آن به سرعت از نظرها می افتد برج خلیفه را نماد خود معرفی می کنند، وقتی کویت برجی بلندتر می سازد از آن هم سرخورده می شوند و جزایر مصنوعی جهان را پیش می کشند و خلاصه چنان دچار تغییر می شوند که به جای نماد سازی و هویت سازی همچون شهر بازی مضحک به عنوان تجربه ای بی بنیان و سرگردان در چشم جهانیان معرفی می شوند. اما آنان که خود را سرفراز از پایه گذاری تمدن در جهان می دانند محکم و استوار بر عرش نشسته اند و همچنان که زمان می گذرد بر پایداری و اعتبار ایشان افزوده می شود.


برج آزادی برای تهران و ایران البته نمادی بود که به صورت فرمایشی متولد شد اما در زمانی بسیار مناسب و در هیاتی بسیار شایسته.


ایران زمین کهن ترین تمدن کره زمین است که از 10 هزار سال پیش تا کنون به خود تمدن ها و آثار تمدنی بسیار دیده است. هیچ کشوری از چنین تنوع قومی و رنگارنگی فرهنگ و گویش و تفکر برخوردار نیست.


اگر قرار بود یک نماد را از تاریخ کهن آن به عنوان نماد ایران برگزینیم کدام را باید برمی گزیدیم؟ پارسه فارس؟ کاخ سروستان ساسانی؟ ارگ علیشاه تبریز؟ آذرگشنسب خاستگاه دین و دانش آذربایجان؟ آرامگاه حکیم طوس؟ آرامگاه پور سینا؟ نقش جهان اصفهان؟ ارگ بم کرمان؟ کاخ گلستان تهران؟ کاخ خورشید خراسان؟ کوه خواجه سیستان؟ چغازنبیل خوزستان؟


به راستی مگر هیچ کدامشان که هر یک به دوره ای متفاوت و تاریخ تمدنی بس درخشان تعلق دارد را می توانستیم بر دیگری برتری دهیم؟


اما این مشکل را حسین امانت معمار جوان 25 ساله به زیبایی تمام برای تمام ایرانیان حل کرد آنگاه که برج نمادین آزادی را در قالب تلفیقی از تمام شاهکارهای معماری ایران در دو دوران اصلی پیش و پس از اسلام طرح نمود .


طرحی که به حمایت هوشنگ سیحون به فوریت تصویب و به همت فن آوری داخلی ساخته شد تا نمادی از استخوان تا پوست ایرانی و ملی را برافرازد که موجب توافق آراء و آشنایی تمام قومیت ها و شاخصه ای برای معرفی ایران نوین با ریشه هایی به قدمت تاریخ به جهانیان شود.


نماد اصلی یک بنای سنگی مانند بناهای سنگی هخامنشی است که با فن آوری روز، بتن، ساخته شده است اما در میان آن سنگ های سخت شیارهایی از کاشی آبی فیروزه ای معرف بناهای دوران اسلامی به روشی نوین دیده می شود.


کاربندی زیر قوس در نقش کاملاً متفاوتی از کاربندی های گنبدهای بناهای قدیمی ظاهر شده است و به طرز معناداری قوس طاق کسرای ساسانی را به قوس شکسته‌ی اسلامی رسانده است.



همانند مهم ترین دست آورد ایرانیان در تبدیل زمینه‌ی مربع به دایره، برج آزادی از زمینه ای چهار گوش بر چهار پایه بر می خیزد و به گنبدی در میان ختم می شود اما به نوعی کاملاً نوین . نقش زیر گنبد مسجد شیخ لطف الله اصفهان نیز طی روابط لگاریتمی پیچیده و ظریفی که در هندسه و ابعاد گنبد مسجد موجود بوده است به بیضی تبدیل شده، در گستره‌ میدان آزادی نقش شده است.


در درون و زیر برج بسیاری کاربری ها که از یک نماد شهری انتظار نمی رود در مجموعه تعریف شده است. این نماد در قلب تهرانیان رسوخ کرد. چون مادری است که مردمان در دامانش به استراحت و معاشرت می پردازند. چون چشم منتظر ایران است که هر زمان از فرودگاه مهرآباد به پرواز درمی آییم بدرقه مان می کند و چون باز می گردیم برای استقبال آغوش می گشاید. فرصتی است که مردم در دامانش انقلاب کردند، تصمیم گرفتند، جمع شدند و گرد آمدند و بدین ترتیب حضورش در میان مردم همیشگی و جاودان شد.


اکنون در میان انبوه ساختمان های بلند مرتبه دیگر این برج بلند به نظر نمی رسد. به راستی چون مادری پیر و خمیده است که به دوران کهن سالی رسیده است.


اکنون وظیفه ما فرزندان چیست؟ آیا به راستی همان نسل دیو سرشتی شده ایم که پدران و مادران سالخورده خود را به آسایشگاه ها می سپاریم تا مزاحم دنیای مدرن ما نشوند یا هنوز ادامه آن قوم اهورایی هستیم که پیر را هر چه سالخورده تر می شد عزیز تر می داشتند؟ آیا بر آنیم که در حسرت کشورهای جعلی و مستعمره و بی بنیاد با هرچه درازتر و هر چه بیگانه تر خودنمایی کنیم و یک سره خود تیشه بر ریشه های خود زنیم ؟! این تلاش مستمر شهرداری برای جایگزین کردن یک برج مخابراتی دسته دوم به عنوان نماد هویتی و شهری برای چیست؟ این تلاش در جهت خلاف جریان آب چیست که در حالی که تمام ملت ها می کوشند شده با دزدی از همسایگان و جعل سند بر حضور تاریخی خود بیافزایند (همچنانکه کشور جعلی آذربایجان می کوشد نظامی گنجوی و بابک خرمدین و ساز تار ایرانی را به نام خود تمام کند و اعراب با صرف هزینه بسیار در موزه لوور فرانسه بخشی را از آثار ایران زمین به نام تمدن اسلامی مصادره کرده اند) ما تاریخی عظیم و سربلند را در پشت سر خود انکار می کنیم و به دست آورد یک سازه بیگانه از کشوری که خود مستعمره است می بالیم؟!


از سال 1385 که زمزمه های شهرداری برای معرفی برج میلاد به عنوان نماد شهر تهران آغاز شد در جمع خبرنگاران و روزنامه نگاران به عنوان نمایندگان مردم همواره بر این مسئله تاکید کردم و به نمایندگان شهرداری رو در رو یا در حاشیه گوشزد کردم که همصدایی با تخریب منظری، هویتی و فیزیکی بناهای ارزشمند قدیمی که در زندگی مردم جای دارند چون تئاتر شهر تهران و برج آزادی با احداث سازه های جدید، مترو، نشت آب به پایه های آن و رها گذاردن آنها در برابر فرسودگی جز تیشه زدن بر ریشه های خودمان نیست و نمی توان چیزی را به قلب مردم تحمیل نمود.


جایگزینی برج آزادی با یک برج مخابراتی به کیفیت برج میلاد خیانت به هویت ملی و تفکرات اسلامی است. هیچ کشوری چنین نمی کند که پس از سال ها معرفی خود با نمادی و تبلیغ برای تاریخ و هویت خود ناگهان با بنایی نوساز و بی اصل و نصب یاد خود را از خاطر جهانیان محو سازد. به ویژه در شرایطی که بسیار بدخواهان در جهان خواهان انکار تاریخ تمدن ایران و عقب مانده نشان دادن ایرانیان هستند جایگزین نمودن یک نماد تاریخی و منحصر به فرد که هر کودکی آن را می شناسد با یک برج مخابراتی عمومی در واقع آب به آسیاب دشمن ریختن است.


مسئولین شهرداری برای خلع سلاح نمودن منتقدان اظهار می داشتند که جمهوری اسلامی خواهان ایجاد نماد و هویت متمایز خود از هر آنچه پیش از انقلاب است می باشد.


اما با این پاسخ بر اتهامات خود افزودند: آیا نماد انقلاب شکوهمند اسلامی نباید یک نماد از همان نوع باشد؟ آیا نباید نمادی نمودار تفکر اسلامی یا آرمان های انقلاب باشد یا دست کم تفکر و طرح و اجرای آن به دست نمایندگانی از این رویکرد تازه انجام پذیرد؟


اما اساسا طرح پیشنهاد برج مخابراتی از آن مسئولین امروزی نیست و بخشی از طرح شهستان پهلوی مربوط به تپه های عباس آباد بوده است که در سال 1347 تصویب شده بود!


یعنی این برج بخشی از طرح های پیش از انقلاب است که با 40 سال تاخیر ساخته شده است! پس این برج نه نماد پیشرفت است، نه نماد ایران است نه نماد جمهوری اسلامی! پس چیست؟!




هر چند که نمی توان انکار کرد به عنوان یک چیز بسیار بلند در میان شهر این برج یک نماد شهری برای جهت یابی است حتی اگر تهران نمادی به کمال برج آزادی هم نداشت مسئولان می بایست به فکر ایجاد بنایی دیگر به عنوان نماد بودند چون اساساً برج مخابراتی نمی تواند نماد ملتی به قدمت ایرانیان باشد چرا که وضعیت از دو حال خارج نیست: یا به واقع هنوز هم در شهرهایی ساخت چنین برج هایی ادامه دارد که این بدان معنی است که نه تنها سه برج بلندتر از میلاد در جهان وجود دارند و مشهورترند که همچنان برج های بلند تر دیگر در راه است و تقریبا هر کشوری دستکم یک برج مخابراتی دارد.


نگاهی به تصویر مقایسه برج های مخابراتی مختلف نشان می دهد که در مقیاس کوچکی که معمولا نمادهای کشورهای مختلف نشان داده می شود هرگز هویت برج میلاد به صورت منحصر به فرد و شاخصه ای متمایز قابل تشخیص نیست و در چنین مقیاسی اصلا بلند بودن کمکی به این قضیه نمی کند بلکه شکل متفاوت موثرتر است و در این میان برج شانگهای که مرکز گردشگری آن بسیار برای معرفی آن می کوشد متفاوت تر از بقیه دیده می شود. توجه به این نکته نیز حائز اهمیت است که هر سه برج بلندتر از پیشروان صنعت برج سازی بوده اند و در زمان خود پیشرفتی چشمگیر به شمار می آمدند که برای کشورهای نوظهوری چون کانادا و شانگهای به عنوان نمادی برای شروع هستی خود پذیرفتنی هستند.


هرچند که روسیه جز به عنوان برج مخابراتی ارزش افزوده ای برای برج بلند خود قائل نیست. پس چگونه می شود که یک برج مخابراتی عام با 40 سال تاخیر تبدیل به نماد کهن ترین تمدن جهان شود؟!!!!


حالت دوم که واقعی تر است آن است که سال ها است رقابت بر سر ساخت برجی که تنها مصرف آن پوشش مخابراتی باشد هزینه ای گزاف به شمار می رود که به ویژه در شهری مانند تهران که دارای ارتفاعات بسیار است غیر ضروری تر می نماید. اکثر دولت ها با ارسال ماهواره به فضا مسائل پوشش شبکه ای را حل کرده اند و ترجیح می دهند اگر هم برای نماد سازی معیار بلندی را مد نظر قرار می دهند بنایی کارآمدتر چون برج های مسکونی و اداری بسازند.


بدین ترتیب باید گفت که در ارزیابی برج میلاد تبدیل به مولودی دیر زاده می شود که به راستی افتخار به آن تایید همان تهمت عقب ماندگی است که غربیان مایلند بر ما نهند.


ضمن آنکه واقعا باید پرسید به چه دلیل شرکت کانادایی که برج مخابراتی تورنتو را سی سال پیشتر ساخته بود در همکاری برای ساخت برج تهران آن را با فن آوری پست تر 100 متر کوتاهتر در مدتی طولانی تر با هزینه ای بسیار بیشتر ساخته است؟! حتی کشورهای استعماری چون مالزی و امارات عربی متحده نیز اجازه نمی دهند در برابر هزینه های سرسام آوری که متقبل می شوند استعمارگران بنایی دسته دوم و از رده خارج به ایشان تحویل نمایند!


اکنون ترک هایی که از سال 1385 نگران آن بودیم آشکارتر بر بدنه پیر برج آزادی نشسته است و مرمت سطحی و ظاهرسازی سال های پیش به راستی آن را درمان نکرده است.


اگر این برج در قلب مردم خانه نداشت شاید مسئولان سال ها پیش آن را منهدم ساخته بودند. اکنون گویی با تعویق مرمت آن به سال آینده امید دارند که به هر بهانه شده انقضای اهمیت آن را به جشن نشینند.


در تیزرهای تبلیغاتی، پیش درآمدهای برنامه کودک و کلیپ هایی که صدا و سیما به بهانه های گوناگون می سازد همین حالا هم برج آزادی حذف شده است و تنها برج میلاد خودنمایی می کند. بسیاری شبکه های خارجی داوطلبانه و مشتاقانه برج میلاد را به عنوان نماد ایران نشان می دهند چرا که به راستی از این هویت زدایی و هر چه بی نام و نشان تر شدن ایران استقبال می کنند.


به راستی مسئولان چه هدفی را از اصرار بر معرفی یک برج مخابراتی متوسط الحال به عنوان نماد هویت ملت مسلمان ایران تعقیب می کنند؟



لینک مستقیم : https://www.arel.ir/fa/News-View-284.html